تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,467 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,414 |
آسمانه/نبودِ فرد سوم | ||
سلام بچه ها | ||
مقاله 1، دوره 23، شماره 276، اسفند 1391 | ||
نویسنده | ||
ریحانه رحیمی | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
مضطرب و ناراحت به نیمکت سبز پارک تکیه داده بود و هر از چند گاهی سرش را میچرخاند. نگاه منتظرش نشاندهندهی حالات درونش بود. سرش را بار دیگر بالا آورد و به تاب پارک که هنوز تکان میخورد نگاه سردی انداخت. غروب نزدیک بود. شادی کودکان همه را به وجد میآورد. دوباره با کف کفشهایش به ماسههای زیر پایش فشار آورد. معلوم بود کمی عصبی است. نگاهش را به عرض خیابان دوخت. لبخندی زد و از جایش برخاست. لبخندی از ته دل زد؛ از روی خوشحالی، از روی غرور. معلوم بود دیگر هیچ استرسی ندارد. نگاهم را مانند اعلامیه به او چسباندم و قرنیههای چشمم را مانند عقربههای قلبنما بر صفحهی صورت او کوباندم. به طرف خیابان شتابزده میدوید. ماشینها را دو تا یکی رد میکرد. کودکی در آن طرف خیابان به انتظارش بود. کودک میخندید. مرد از خوشحالی میگریست. تا آخرین ماشین رد شد. صدای نهیب و وحشتناکی به گوش رسید؛ صدای ترمز ماشین؛ صدای ضربان قلبم که به تندی میزد. گویا قلبم را میخواست از جا بکند! چشمانم را به طرف او دواندم. وسط خیابان ازدحامی از مردم بود و او وسط خیابان با چشمانی نیمهباز خوابیده بود. حال، کودک بالای سرش بود. دستهای کودک بر گردن بیجان مرد حلقه شده بود. مانند پیچکی که بر دور گل یاس پیچیده بود و زمزمه میکرد: «دوستت دارم. تنهایم نذار.» حال، مرد لبخند میزد. کودک گریه میکرد و نگاه من به انتظار فرد دیگری بود تا به او یاری رساند. | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 86 |