تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,346 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,298 |
با گذشتگان قدمی بزنیم | ||
سلام بچه ها | ||
مقاله 1، دوره 24، شماره 280، تیر 1392 | ||
نویسنده | ||
سید ناصر هاشمی | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
از آسمان افتادهام شخصی به وزیر نظام (حاکم تهران در زمان ناصرالدینشاه) شکایت برد که فلانی خانهی مرا غصب کرده. حاکم، غاصب را بخواند و از او سند مِلک خواست. او گفت: «از آسمان افتادهام و خانه از آنِ من است.» وزیر فرمود تا او را فراوان بزدند و بعد گفت: «دانی چرا به زدن تو فرمان دادم؟» گفت: «نخیر جناب حاکم.» گفت: «خواستم بهوش باشی تا پس از این چون از آسمان افتی به خانهی خویش افتی و دیگران را آزار ندهی.» امثال و حکم دهخدا منّت یکی پرسید از آن شوریده ایام که تو چه دوست داری؟ گفت: دشنام که هر چیزی که دیگر میدهندم به جز دشنام، منّت مینهندم محبتنامهی عطار زاهد نیستم گویند عارفی به بغداد آمد. خلیفه را خبر کردند. خلیفه او را طلب کرد و گفت: «چگونهای ای زاهد؟» عارف گفت: «زاهد کسی است که به مقدار بسیار اندکی قناعت کند. پس زاهد تویی که به دنیا قناعت کردهای؛ چون خدای تعالی فرماید: «دنیا سرمایهی کمی است»؛ ولی من که به مال دنیا سر فرود نمیآورم چگونه زاهد باشم؟» تذکره الاولیای عطار غلام بدشانس غلامی نزد صاحب خود عذاب میکشید و غذایش نان خالی بود. از صاحبش خواست که او را بفروشند. او را فروختند به کسی که به غلام تهماندهی نان خشک و آرد خالی میداد. دوباره خواست که او را بفروشند. مالک بعدی او را گرسنه نگه میداشت و سرش را میتراشید و چراغ بر سرش میگذاشت. به غلام گفتند: «چرا نمیخواهی که تو را بفروشند؟» گفت: «میترسم صاحب بعدی فتیله در چشمم فرو کند و به جای چراغ روشن کند.» زهرالربیع- جزایری رسیدن به حق از شیخ ما سؤال کردند: «برای رسیدن به حق چند راه وجود دارد؟» گفت: «بیش از هزار راه؛ اما هیچ راه به حق نزدیکتر و بهتر از آن نیست که راحتی به دل مسلمان برسانی.» اسرارالتوحید- محمدبنمنوّر چهکارهای فیلسوفی را اسیر کردند. مردی خواست او را بخرد، از او پرسید که: «به چه درد میخوری؟» فیلسوف گفت: «به درد آزادی.» محاضرات- راغب اصفهانی رضای هیچکس یکی را پرسیدند که: «بامداد چگونه برخاستی؟» گفت: «نه چنان که رضای خدا باشد و نه چنان که رضای خودم باشد.» گفتند: «چگونه؟» گفت: «رضای خدا آن است که من مردی زاهد و پارسا و متقی باشم که نیستم، و رضای خودم آن است که مردی ثروتمند و محترم باشم که باز هم نیستم؛ پس نه در رضای خدایم و نه در رضای خود.» جوامعالحکایات- عوفی فقط یک بیت احمد غزالی روزی در مجلس وعظ روی به حاضران آورد و گفت: «ای مسلمانان! هر چه من در چهل سال از سر این منبر با شما میگویم، فردوسی در یک بیت گفته است؛ و اگر بر آن راه روید از همه چیز بینیاز خواهید شد. آن این است: ز روز گذر کردن اندیشه کن پرستیدن دادگر پیشه کن» مرزباننامه- وراوینی علّت بیماری پیر فرتوتی نزد طبیب رفت و از انواع بیماریهایش نالید. طبیب در جواب هر یک از بیماریهای او میگفت: «این بیماری از پیری است.» پیرمرد سرانجام برآشفت و به طبیب دهان کج کرده و شکلک ساخت. طبیب بخندید و گفت: «این هم از پیری است.» لطائفالطوائف- فخرالدین علیصفی محراب تهی بود و نسیمی سیاهی بود و ستارهای هستی بود و زمزمهای لب بود و نیایشی «من» بود و «تو»یی: نماز بود و محرابی هشت کتاب- سپهری | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 123 |