تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,403 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,349 |
طنز/ سوا کن، جدا کن | ||
سلام بچه ها | ||
مقاله 1، دوره 24، شماره 282، شهریور 1392 | ||
نویسنده | ||
هاجر زمانی | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
کاریکلماتور تابستانی * تابستان آمد، آدمها با کولر به استقبالش رفتند. * تابستان بدون دوست صمیمیاش گرما، هیچجا نمیرود. * تابستان بدون بستنی و هندوانه، مثل یخچال بدون دَر است. * تابستان گفت: یک رمان مینویسم که همهی فصلهایش فقط خودم باشم. تابستان چمدانش را بست و به استوا سفر کرد. * تابستان از بیکاری و تعطیلات حوصلهاش سر رفت. به یک مرکز کاریابی سر زد و فرم درخواست کار را پُر کرد. * در تابستان میوهها میرسند، به مقصدشان در میوهفروشی! * تابستان سوسولترین فصل سال است؛ همیشه عینک آفتابی میزند، تیشرت میپوشد و دمپایی انگشتی پا میکند. * بچهها با سر و صدای فوتبال بازی کردنشان توی کوچه، چُرت تابستان را پاره کردند. * در تابستان لباسهای شستهشده روی بند، حمام آفتاب میگیرند.
نیازمندیها به این وسیله کمال تشکر خود را از مسؤولین محترم آموزش و پرورش ابراز میداریم که به ما رحم کردند، حداقل این تعطیلیِ سهماههی مدارس را ایجاد نمودند تا لااقل در این سه ماه آسایش داشته باشیم. از طرف همسایهی یکی از مدارس اولیای محترم! معلمین گرامی! نمره ملاک نیست، مهم آموزش و یادگیری است. از طرف جمعی از دانشآموزان تجدیدنظر شده به یک کوچهی خلوت، بدون مزاحمت همسایهها، بدون رفت و آمد، ترجیحاً دارای مکانی سایهگیر برای زمان استراحت، برای گل کوچیک نیازمندیم. از طرف نوجوان بیاوقات فراغت مانده یک فقره اعصاب فولادی، ضد خش، ضد لرزش، با قابلیت انعطاف بالا، دوام بسیار زیاد جهت شروع مدارس نیازمندیم. دبیر محترم یکی از مدارس
خوش به حالش همیشه به حال آن آدمی غبطه میخورم که آسانسور را اختراع کرد. اولین انسانی بود که نیاز نداشت پلههای ترقی را با پله طی کند، با آسانسور رفت بالا!
عقل سالم در بدن سالم آیا شما هم زیاد این جمله را شنیدهاید؟ دلتان میخواهد قوی باشید؟ آرزو دارید خواهر و برادر بزرگتر زورشان به شما نرسد؟ همیشه خودتان را در خواب، یکی از ستارههای فوتبال آینده میبینید؟ دوست دارید در یکی از مدارس فوتبال توپ و درجهی یک ثبت نام کنید؟ از شما چه پنهان، ما هم مثل شما خیلی دلمان میخواهد، فقط پول شهریهاش را نداریم! از طرف چند تا از ستارههای کشف استعداد نشده، داغون، لِه لِه
حق انتخاب اگر قرار باشد بین رفتن به مدرسه و یک میلیون دلار یکی را انتخاب کنی، اولین چیزی که با آن یک میلیون دلار میخری، چیست؟
تجربه ثابت کرده... تجربه ثابت کرده اگه تصمیم بگیری از امشب مطالعه رو شروع کنی، حتماً همون شب تلویزیون یه فیلم سینمایی توپ نشون میده! تجربه ثابت کرده اگه یه روز دیر بری خونه، اون روز همهی اعضای خانواده رسیدن خونه! تجربه ثابت کرده اگه جوراب کثیفتو پرت کنی وسط اتاق، همون لحظه مامانت میاد تو! تجربه ثابت کرده شبی که قراره با اعضای خانواده شام برین بیرون، حتماً سر و کلهی مهمون پیدا میشه! تجربه ثابت کرده اگه بالای سر کتری بایستی، آبش دیرتر جوش میاد! تجربه ثابت کرده وقتی که از همیشه گرسنهتر هستی، نهار دیرتر حاضر میشه!
مصاحبه * لطفاً خودتان را برای خوانندهها معرفی کنید! - بنده خبرچین هستم، کلاغ خبرچین. * خیلی وقت است از شما خبری نیست، چه خبر؟ -خبر؟ قاااااارفین! (آقای خبرچین اشکهایش را با شاهبالش پاک میکند، بینیاش را هم با شاهبال آن وریاش میگیرد). اسمش هم که میآید تنم مور مور میشود، بند دلم پاره میشود. چه خبری؟ چه کشکی؟ چه ماستی؟ بالا، پایین، همهاش دروغ است. * دیگر سیاسیاش نکنید آقای خبرچین. چه شد که از صحنهی خبر کنار رفتید؟ -آقار خودم هم درست نمیدانم. یک زمانی هر خبری میشد، در حاشیهاش یکی از پرهای من قارنمایی میکرد. یک پا سرویس اطلاعاتی بودم برای خودم. بنگاه شایعهپراکنی داشتم این هوا! (آقای خبرچین بالهایش را تا جایی که امکان دارد باز میکند)؛ اما چشمم زدند. تا من بیایم فس فس و خش خش بال بزنم، خبر برسانم این ور آن ور، آنها خبر را رسانده بودند. * یعنی رقیب پیدا کردید؟ - الهی درد بیدرمان بگیرد فیبر نوری! من سوار موشک هم میشدم نمیتوانستم به آن سرعت خبر برسانم! طرف کلهاش را میخاراند، قار ثانیه بعد فیلمش رفته توی اینترنت. ملت هم صد تا لایک پایش زدهاند و شیر کردهاند، آن وقت انتظار دارید من بتوانم شغلم را حفظ کنم؟ * خُب برای رفع این مشکلتان تاکنون چه اقداماتی انجام دادید؟ - آقار من رفتهام به یونیسف شکایت کردهام. مدارکش هم موجود است. اصلاً از اسم من سوءاستفاده شده. به من میگویند خبرچین، آن وقت خودشان صدتا مثل من را توی جیب جا میدهند. این که نشد؟ هم اسمم را دزدیدند، هم شغل، هم اعتبارم را. * دیگر اینقدر گندهاش نکنید. در ضمن اینجا یک مجلهی نوجوان است، باید مراقب حرف زدنتان باشید! - آقار من هر چه میکشم از این نوجوانها میکشم. جوجههای ما جرأت نداشتند جلو پدر و مادر قار بزنند! حالا هر بچهای آمده وبلاگ باز کرده، شبکهی اجتماعی برای خودش درست کرده. صبح تا شب مینشیند پای اینترنت، کار و کاسبی ما را کساد میکند. * خیلی خُب، دیگر بیشتر از این شما را حرص نمیدهیم. امیدواریم که از طرف یونیسف یک پاسخ خوب به شما بدهند! - امیدقارم! تازگی کلاس آموزش اینترنت ثبتنام کردهام، بلکه بتوانم روی اینها را کم کنم. | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 107 |