تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,050 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,717,994 |
دلم عید میخواهد | ||
سلام بچه ها | ||
مقاله 1، دوره 25، شماره 289، فروردین 1393 | ||
نویسنده | ||
زیتا ملکی | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
دلم عیدی میخواهد ناگهان از هیچ بهار پیدا شد در بند رختی که لباسهای زمخت را به باد داده بود در پرتقالهای خونی کمخون مردد بر شاخههای درخت در سیب کوچک کمطاقت چرخزنان در کاسهی آب در فرش لاکی بر نرده، آویزان در ملافهها که سفید در عودها که روشن ناگهان از هیچ پیدا شد بهار در این همه! یک شعر غمگین برای یک دوست غمگین دوستم که خندهاش قاچ هندوانهای سرخ و شیرین بود و با درازی موهایش میشد شادترین بندبازیها را اجرا کرد غمگین است دوستم وقتی میخندید سه مرد خسته در پیادهرو و دو زن فضول پشت پنجره برایش گردن میکشیدند غمگین است دوستم که زمانی با آوازهای شاد گیلاس مجلسیهای زیر پنجرهاش را قرمز میکرد و بلد بود شعرهای سبزش را به آدرس درختهای پایین شهری بفرستد سخت غمگین است حالا از راه دور چه کاری از من برمیآید چه میتوانم بکنم جز این که مشت بکوبم به دیوار و مچاله کنم دستمالهای نرم و لطیفم را! این روزها خوابها سفید بالشتها سفید دیوارها سفید رختخوابها سفید روزهای وایتکسخوردهی عید زودِ خوب در غروبی که زود بود هنوز دیدن پرستو و برگ بر انگشتهای کشیدهی درخت و نور در کوچههای تاریک هفت عصر برگشت به چهرهی پژمردهی باغچهمان بهار! سفید دلم عید میخواهد با روزهای تنبل بیکار تا تکیه بدهیم به دیوارهای سفید و بازی کنیم بیخیال آنقدر که روز، رفتن را یادش برود تا هشت شب!
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 100 |