تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,015,764 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,717,969 |
در کوچه پس کوچههای نوجوانی | ||
سلام بچه ها | ||
مقاله 1، دوره 25، شماره 290، اردیبهشت 1393 | ||
نویسنده | ||
مهدیس حسینی | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
فرار از امنترین جای دنیا گاهی وقتها دلت میخواهد در تنهایی خود گریه کنی. احساس میکنی دیگر هیچ یک از اعضای خانوادهات را نمیشناسی. انگار نه آنها به شما علاقه دارند نه شما دیگر آنها را دوست دارید! دوست داری بروی. حالت از تمام دیوارهای خانه به هم میخورد. چمدانت را بستهای. توی چارچوب در ایستادهای و با همهی خاطرات دور و قشنگی که یک روزی در این خانه تجربه کردهای خداحافظی میکنی و تلاش میکنی پیش از آنکه کسی متوجه رفتنت شود به اندازهی کافی از آنجا دور شوی. نمیخواهم جلو رفتنت را بگیرم، فقط چند لحظه صبر کن و گوش بده. میدانم از هرچی نصیحت است خسته شدهای. میدانم این لحظهی آخری بدجور کلافهای و دوست داری زودتر همه چی تمام شود. میدانم از شکایتهای گاه و بیگاه والدینت بیزاری و الآن تنها میخواهی که بروی. دوست داری برای یک بار هم که شده ترس را توی چشمهای آنها ببینی. تو چشمهای آدمهایی که همیشه برای فرار از غُرغُرهایشان فقط دیوارهای اتاقت بهت کمک میکرد. دیوارهایی که بین شما و پدر و مادرتان فاصله میانداخت و شما فقط آنجا احساس آرامش میکردید با همان تنهایی و بین همان دیوارها. میخواهی فرار کنی؛ چون والدینتان از یکدیگر طلاق گرفتهاند. میخواهی فرار کنی؛ چون مشکلات مالی خانوادگی دارید و یا در مدرسه دچار مشکل شدهاید. مثلاً اخراج از مدرسه شما را وا میدارد تا از خانه فرار کنید. اما یک لحظه صبر کن. ته خط از همینجا که چشم بیندازی پیداست. وقتی حرف فرار از خانه پیش میآید ذهنها بیشتر به سمت فرار دختران متمایل میشود؛ شاید چون از نظر فرهنگی فرار دختران زشتی بیشتری در جامعهی ما دارد. با این حال فرار از خانه دختر و پسر ندارد و به دلایل مختلف فرار پسران از خانه بیشتر هم هست. سمیرا و رضا از جمله دختران و پسرانی هستند که در نزدیکی ما زندگی میکنند و برای فرار از مشکلات خود اقدام به فرار کردهاند و هرکدام قصهی خودشان را دارند. گرچه قصههای قبل از فرار از خانه تفاوت زیادی با هم دارند، نتیجهی داستانها بسیار شبیه هم است. درصد بالایی از افراد بعد از فرار در کمترین زمان در دام افراد نااهل میافتند و مورد سوءاستفاده قرار میگیرند؛ و اگر پایان داستانشان به زندان یا خانههای فساد ختم نشود بدون شک با مشکلاتی چند برابر مشکلات قبل از فرار، به خانه برمیگردند. فرار، واژهی هیجانانگیزی است؛ باز کردن در به روی دنیای ناشناخته و خطرهایش را به جان خریدن، آسان نیست. پسرها از خانه فرار میکنند تا ناشناختههایشان را پیدا کنند یا فرصتهای تازهای به رویشان گشوده شود. آنها از فقر، اعتیاد، تحقیر و فشار فرار میکنند غافل از این که فرار پایان کارشان نیست؛ شروع راه خطرناکی است که روزنههای یک زندگی امن را برای همیشه به رویشان میبندد. چند روز در خیابانها برای پیدا کردن محیط و شرایطی بهتر، پرسه میزنید به امید این که بتوانید به زندگیای که همیشه آرزویش را داشتهاید دست پیدا کنید، غافل از این که گرفتار سرنوشتی ناگوارتر میشوید و قدم در راه بیبرگشتی گذاشتهاید. فکر نمیکنید قبل از خراب کردن تمام پلهای پشت سرتان خوب است تنها کمی صبوری به خرج دهید. گاهی وقتها بهترین راه همیشه پیش چشمانتان است تنها کافی است کمی بیشتر دقت کنید. شاید یکی از کارهایی که قبل از خراب کردن پلهای پشت سرتان لازم است انجام دهید، این است که برای اولین بار با والدینتان صحبت کنید. درست متوجه شدید گفتم برای اولین بار، چون اگر پیش از این، این کار را انجام داده بودید هیچوقت به فرار فکر نمیکردید. نمیدانی چه حس زیبایی است که دربارهی نظر و عقیدهای که داری یا آنچه که برایت در طی روز اتفاق میافتد با والدینت صحبت کنی، این که آنها بدانند شما در مورد اتفاقهایی که در زندگی برایتان رخ میدهد چه احساسی دارید. چرا فکر میکنی که والدینت نمیتوانند تو را درک کنند. آنان تو را به وجود آوردهاند، پرورش دادهاند و بزرگ کردهاند. شاید در بعضی موارد صلاح میدانند چیزی نگویند و یا این که وانمود کنند که چیزی نمیدانند؛ اما این دلیل آن نیست که تو را دوست ندارند یا به تو اهمیت نمیدهند. شاید آنها منتظر هستند تا خودت اولین قدم را برداری. دوست خوبم اگر تصمیم به فرار گرفتهای، اگر باز هم احساس میکنی که زندگی زیبا خارج از دیوارهای این خانه است و یا با خودتان فکر میکنید در بیرون از خانه، دیگر هیچ قانونی نیست، پدر و مادرتان نیستند که بگویند چه بکن و چه نکن و دیگر دعوایی هم با کسی نخواهید داشت. عالی به نظر میرسد، نه؟ اما واقعیت فرار کردن از خانه اصلاً جالب نیست. کودکان و نوجوانانی که از خانهی خود فرار میکنند با مشکلات جدیدی روبهرو میشوند مثل نداشتن پول، غذا، محل راحت برای خوابیدن، کسی که مراقبشان باشد و... آدمهایی که پول و خانه نداشته باشند، ناامید و دلسرد میشوند و برای این که نیازهای اولیهیشان را برطرف کنند دست به هر کاری میزنند. به خاطر همین، معمولاً در موقعیتهای خطرناکی گرفتار میشوند که ممکن است حتی برای بزرگترها بسیار ترسناک باشد. بچههای فراری خیلی بیشتر از بچههایی که پیش والدینشان زندگی میکنند مرتکب جرم میشوند. بچههایی که در خیابان زندگی میکنند باید برای برآوردن نیازهایشان دست به دزدی بزنند. خیلی از آنها افسرده شدهاند که به مواد مخدر هم رو میآورند. بعضی از آنها را هم مجبور به انجام کارهای خلاف میکنند. باید بگویم اشتباه میکنی. فراموش نکن که هیچ جا امنتر از خانهات نیست، حتی اگر فکر میکنی که شرایط زندگی در خانهیتان مطلوب نیست باز هم به خاطر داشته باش که اگر فرار کنی اوضاع و احوالت از این که هست میتواند بدتر شود. اگر دوستتان فکر فرار از خانه داشته باشد چه؟ اگر دوستتان به فرار از خانه فکر میکند، به او در مورد عواقب سختی که زندگی در خیابان برایش خواهد داشت، هشدار دهید. دوستتان احتمالاً ترسیده و سردرگم است. سعی کنید از او حمایت کنید و به او کمک کنید احساس تنهایی نکند. به او یادآور شوید که مشکلش هرچه که باشد، راهی برای کنار آمدن با آن وجود دارد؛ حتی اگر همان موقع فکری به ذهنش نرسد، یک بزرگتر میداند چطور میتواند به او کمک کند. این که بخواهید به یک بزرگتر بگویید که دوستتان فکر فرار از خانه را در سر دارد جرأت و شهامت میخواهد؛ اما سعی کنید هرچه زودتر این کار را انجام دهید. دوست واقعی بودن به این معنی نیست که راز دوستتان را پیش خودتان نگه دارید، چون ممکن است به او آسیب برسد. دوست واقعی بودن یعنی بهترین کاری که میتوانید در حق دوستتان بکنید را انجام دهید، و فرار کردن راهحل خوبی برای هیچکدام از شما نیست. این کار فقط مشکلات و خطرات بیشتری را برایتان ایجاد میکند. فراموش نکنید ته خط از همین جا که چشم بیندازید پیداست. موفق باشید!
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 119 |