تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,015,762 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,717,968 |
قند پارسی/ سیدجعفر شهیدی | ||
سلام بچه ها | ||
مقاله 1، دوره 25، شماره 290، اردیبهشت 1393 | ||
نویسنده | ||
ناهید رحیمی | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
حتماً شما هم از ته دل خوشحال میشوید و به فارسیزبان بودنتان افتخار میکنید وقتی بدانید نامهای بزرگی مثل، پروفسور اظهر دهلوی از هند، خانم آمیکو اوکادا از ژاپن، پروفسور ناجی طوقماق از ترکیه، محمدسرور مولایی از افغانستان، ویکتور الک از لبنان و... در کشورهایشان راه تعلیم و شناخت زبان و ادبیات فارسی را هموار کردهاند و استادان مسلّم زبان شیرین فارسی هستند. هر کدام از این استادان، در کشورهایشان، هزاران شاگرد تربیت کردهاند و به همان اندازه زبان و ادبیات کشورمان، ایران را توسعه دادهاند. شاید متعجب هم شده باشید که چطور این نامهای سرشناس، آموختن و بعد ترویج ادبیات و زبان فارسی را انتخاب کردهاند و هر کدام به درجات بالای علمی رسیدهاند. خوب است بدانید، همهی اینها مدیون تلاشهای محقق و دانشمند بزرگ معاصر ما، «دکتر سیدجعفر شهیدی» استاد دانشکدهی ادبیات تهران است که در طول عمر پربارش، شاگردان بسیاری را آموزش داد و تربیت کرد؛ به طوری که هرکدام از شاگردان او، در سایهی تعلیمات استاد خوبشان، به درجات بالای علمی و معنوی رسیدند و هر کدام مثل ستارهای، در آسمان ادبیات ایرانزمین، درخشیدن آغاز کردند. سالهای عمر دکتر سیدجعفر شهیدی در سال 1297 هجری شمسی در بروجرد متولد شد. بعد از تحصیلات ابتدایی در بروجرد به تهران رفت و در آنجا تحصیلات خود را ادامه داد و با نوشتن مقالات بیشمار و کتابهای تاریخی - تحلیلی جایگاه ممتازی در زمینهی ادبیات به دست آورد. او استاد دانشکدهی ادبیات فارسی تهران بود. در طول عمر 90 سالهاش تحقیقات و مقالات بسیاری را به چاپ رساند و شاگردان بسیاری تربیت کرد. مقالات او را شاگردان باوفایش در مجموعهای به نام «از دیروز تا فردا» جمعآوری و چاپ کردند. دکتر شهیدی در دی سال 1386 درگذشت. دانشکدهی ادبیات در سال 1347 تلاشهای دکتر شهیدی و تعدادی از دوستان او، باعث شد فضای دانشکدهی ادبیات تهران تبدیل به یک آکادمی علمی واقعی شود و اشتیاق به یادگیری اصول و مبانی ادبیات فارسی چندبرابر شود؛ به طوری که بسیاری از ایرانشناسان و اسلامشناسان به تهران و دانشکدهی ادبیات میآمدند تا با استادان دانشکده همکاری داشته باشند. این دوران، بهترین دوران دانشکدهی ادبیات بود و صدای شهرت این دانشکده تا جایی بلند شد که کسانی مثل بهاءالدین خرمشاهی و کامران فانی، دانشکدهی پزشکی را رها کردند و به دانشکدهی ادبیات رفتند و از نویسندگان و محققان برجستهی معاصر شدند! مؤسسهی دهخدا حتماً نام لغتنامهی دهخدا را شنیدهاید و یا لغتنامهی دهخدا را از نزدیک دیده و خواندهاید. بد نیست بدانید، وقتی علامه دهخدا، برای تدوین لغتنامهی دهخدا شروع به کار کرد از دکتر شهیدی که آن روزها در دبیرستان ابومسلم تدریس میکرد، درخواست کرد تا در این کار به او کمک کند. علامه دهخدا در رفت و آمدهای خود با دکتر شهیدی به هوش سرشار و استعداد ذاتی او در فهم و درک مطالب پی برده بود و همین بود که نامهای به وزیر فرهنگ آن زمان نوشت و از او خواست تا ترتیبی دهد که دکتر شهیدی به جای 18 ساعت در هفته، شش ساعت در دبیرستان تدریس کند و بقیهی هفته را در «مؤسسهی لغتنامهی دهخدا» مشغول باشد. بعدها دکتر شهیدی به ریاست مؤسسهی لغتنامهی دهخدا رسید و لغتنامهی دهخدا با زحمتهای شبانهروزی این محقق بزرگ به ثمر رسید. بعدها هم در تدوین فرهنگ معین که آن کتاب هم یک لغتنامهی جامع و کامل بود با دکتر محمد معین همکاری داشت. دهخدا دربارهی دکتر شهیدی گفته بود: «او اگر نه در نوع خود بینظیر، که کمنظیر است.» شناخت جهانی دکتر شهیدی اولین کتاب خود را با نام «جنایات تاریخ» در سال 1327 منتشر کرد که سروصدای زیادی به راه انداخت. در این کتاب به وقایع تاریخی صدر اسلام پرداخته شده بود و با مقایسهی اتفاقهای آن دوران با حوادث و رخدادهای روز کشور، عملکرد سیاسیون را به باد انتقاد گرفت. او در این کتاب به بیعدالتیهایی که نسبت به شیعیان و اهلبیت(ع) انجام میشد انتقادات محکم و کوبندهای داشت. دکتر شهیدی، در کنگرهها و همایشهای بسیاری در داخل و خارج از کشور شرکت میکرد و در آنها موفق میشد نبوغ و دانش خود را به زیبایی و با تسلط در بیان مطالب و در مقالاتی که مینوشت، نشان دهد. برای مثال کنفرانس شیعه در دانشگاه فیلادلفیا، دانشگاه بغداد و دانشگاه موصل، الجزیره، مصر و کنفرانس اسلامی قاهره، اردن و دانشگاه عمان نمونهای از سخنرانیهای ادبی استاد را به خود دیدند. استاد در این همایشها و کنفرانسها با دانش خود تحسین همگان را برمیانگیخت و دانشمندان و ادیبان کشورهای دیگر او را مورد احترام قرار میدادند. خون و مرکب کمتر کسی میدانست که دکتر شهیدی در نجف اشرف در محضر علمای بزرگی مثل آیتاللهالعظمی خویی و مراتب عالی فقه و اصول را گذرانده و تا مرحلهی اجتهاد پیش رفته است؛ اما بیماریاش باعث شد تا درس حوزوی را در نجف رها کند و به ایران بازگردد. در بین دوستان و آشنایان دکتر شهیدی هم بودند کسانی که نمیدانستند استاد بزرگ ادبیات ایران، 20 سال با داغی در دل زندگی میکند. سیداحسان شهیدی فرزند دکتر شهیدی برخلاف میل دکتر شهیدی که در او استعداد خوبی دیده بود برای دفاع از اسلام و سرزمین خود به جبهه رفت و تا 20 سال مفقودالاثر بود. او هم مثل پدر برای رسیدن به مقصد زندگی، راه مبارزه را برگزید؛ او با خون خود و پدرش با مرکب و قلم خود. درس شیرین عربی در سالهایی که درس عربی مشکلترین درس و کتابهایش با نقصهای فراوانی روبهرو بود دکتر شهیدی تصمیم گرفت این زبان را به صورت روان و قابل فهم آموزش دهد. او همیشه میگفت: «این، موجب شرمساری است که دانشگاههای ما دانشجو را به دورههای دکتری برسانند و حوزهها طلاب را به مرحلهی اجتهاد رهبری کنند، ولی تربیتشدگان این مراکز علمی نتوانند یک جملهی ساده را به عربی تکلم کنند و یا در نگارش به کار برند، بهویژه که ارتباط ما روزبهروز با کشورهای عربی افزون میگردد.» همین شد که در سال 1335 سه جلد کتاب عربی که صرف و نحو و قرائت زبان عربی را آموزش میدادند به دست استاد و با همکاری چند نفر از دوستانشان نوشته شدند. اینکه اکنون ما در حد مکالمات معمول میتوانیم عربی را تکلم و یا درک کنیم مدیون تلاشهای این استاد دانشمند هستیم. تحلیل تاریخ دکتر شهیدی یک تاریخنگار بود؛ اما نه تاریخنگاری که تاریخ را هرجور که بخواهد تعریف و تفسیر کند. او یک تاریخنگار تحلیلی بود و دقتی که در کارش به خرج میداد، بینظیر بود. برای مثال کتاب «على از زبان على»، نوشتهی دکتر سیدجعفر شهیدى، محقق و مورخ تاریخ اسلام است. بخشهایی از این کتاب را که دربارهی چگونگی ضربت خوردن حضرت علی(ع) باست خوانید تا متوجه شیوهی نوشتن دکتر شهیدی بشوید: چگونگى ضربت خوردن حضرت علی(ع) در نوشتهی تاریخ نویسان پیشین یکسان نیست. در حالى که طبرى و ابنسعد و دیگران نوشتهاند: «چون (حضرت علی(ع)) از سایبانى که به مسجد مىرسد، بیرون شد، ابنملجم او را ضربت زد.» یعقوبى که تاریخ او پیش از اینان نوشته شده گوید: «پسر ملجم از سوراخى که در دیوار مسجد بود، شمشیر بر سر او زد.» اما نوشتهی ابناعثم که همعصر طبرى است، با نوشتهی آنان مخالف است و با آنچه میان شیعیان مشهور است مطابق است. وى چنین مىنویسد: پسر ملجم شمشیر خود را برداشت و به مسجد آمد و میان خفتگان افتاد. على(ع) اذان گفت و داخل مسجد شد و خفتگان را بیدار مىکرد، سپس به محراب رفت و ایستاد و نماز را آغاز کرد، به رکوع، و سپس به سجده رفت. چون سر از سجدهی نخست برداشت، ابنملجم او را ضربت زد و ضربت او بر جاى ضربتى که عمرو پسر عبدود در جنگ خندق بدو زده بود آمد. ابنملجم گریخت و على در محراب افتاد و مردم بانگ برآوردند امیرمؤمنان کشته شد. به هر حال امام را از مسجد به خانه بردند. دیرى نگذشت که قاتل را دستگیر کرده و نزد او آوردند. بدو فرمود: ـ پسر ملجمى؟ ـ آرى! حسن او را سیر کن و استوار ببند! اگر مُردم او را نزد من بفرست تا در پیشگاه خدا با او خصمى کنم؛ و اگر زنده ماندم، یا مىبخشم یا قصاص مىکنم . ابنسعد نوشته است امام فرمود: «بدو خوراک نیکو دهید و در جاى نرمش بیارمانید.» و هم او نوشته است روزى که على مردم را براى بیعت مىخواند ابنملجم دوبار براى بیعت پیش آمد و على او را راند. سپس فرمود از پیغمبر شنیدم او ریش مرا از خون سرم رنگین خواهد کرد. پندهای حکیمانه او که همواره به تاریخ اسلام و زندگی ائمهی اطهار(ع) توجه خاصی داشت، زمانی دربارهی وضعیت پرداختن به تاریخ، به ویژه تاریخ اسلام در ایران به خبرگزاری ایسنا گفته بود: * متأسفانه آن چیزی که کمتر به آن اهمیت دادهاند، تاریخ است و علت این است که از ابتدا تاریخ را برای وقتگذرانی میخواندهاند. این نویسنده و پژوهشگر بزرگ میگفت: * آنچه برای مردم و کشور ما اهمیت دارد، این است که دانشجویان ما در هر رشتهای که هستند، در زمینهی علم، امروزشان بهتر از دیروزشان باشد. دانشجویان ما از لحاظ هوش و استعداد چیزی کم ندارند؛ اما نمیدانم چطور است که از 1400 سال پیش که من اطلاع دارم، به سمت کارهای عملی و تجربی نرفتهایم و برخلاف پژوهش علمی از لحاظ پژوهش تجربی عقبیم. * کار دستهجمعی نیازمند گذشت و آزادی عمل است، که ما هنوز عادت نکردهایم دستهجمعی جلو برویم . * سعی کنید امروزتان بهتر از دیروز باشد. از کاری که برای اجتماع میکنید، انتظار پاداش نداشته باشید و تکیهیتان بیشتر بر معنویات باشد .
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 139 |