تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,015,752 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,717,965 |
معرفی کتاب/ اینجا، همه چیز قاتی است! | ||
سلام بچه ها | ||
مقاله 1، دوره 25، شماره 292، تیر 1393 | ||
نویسنده | ||
معصومه سادات میرغنی | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
نگاهی به کتابخانهی پغورقاتی، نوشتهی طاهره ایبد «موهای مسواک پغورقاتی ریخته بود. بفهمی نفهمی، کچل شده بود و پوست کلهاش معلوم بود. موهایی که مانده بود، بیحال و وارفته، هر کدام یک طرفی افتاده بودند؛ برای همین هر وقت پغورقاتی مسواک میزد، دندانهایش میخورد به بدنهی مسواک و دل مسواک ریش ریش میشد. یک شب که هنوز پغورقاتی نیامده بود مسواک بزند، مسواک توی فکر بود که یک جوری از زیر ساییدن دندانهای پغورقاتی دربرود. از اول شب، شانه توجهاش را جلب کرده بود. مسواک هی دلدل میکرد که بگوید یا نگوید. بالأخره دل به دریا زد و به شانهی پغورقاتی گفت: «دوست عزیز! یک لطفی در حق من میکنی؟» شانه که اولین بار بود کسی از او خواهش میکرد، با خوشحالی گفت: «چه کار باید بکنم؟» مسواک کمی مکث کرد و با خجالت گفت: «امشب... فقط یک امشب جات رو با من عوض میکنی؟» شانه هاجوواج نگاهش کرد و با تعجب گفت: «برای چی؟» مسواک گفت: «حالم خوش نیست. دستهام درد میکنه. سرم تیر میکشه. نه که موهام ریخته، وقتی پغورقاتی مسواک میزنه، انگار دندوناش میخوره به مغزم. اصلاً تحمل آبجوش رو هم ندارم. از بس آب جوش ریخته رو سرم، پاک کچل شدم رفت.» شانه نگاهی به دندانههایش انداخت؛ پر از شوره بودند. بدش نیامد، گفت: «فکر بدی نیست. منم بدم نمیآد آبی به دست و صورتم بزنم. تنم خارش گرفته، از بس شوره زدم، شدم کویر. راستش اصلاً یادم نمیآد کِی منو با خودش برده حموم.» آن شب مسواک با خوشحالی رفت جای شانه و شانه با کمال میل پرید توی جامسواکی...» در خانهی آقای پغورقاتی، همه چیز قاتی و در هم است. همهی اشیا از دست او و کارهایش کلافه شدهاند و به دنبال راهی هستند. مسواک جایش را با شانه، یخچال جایش را با کمد، لباسشویی جایش را با تلویزیون، ادکلن جایش را با حشرهکش، شیشهی شامپو جایش را با قوطی رنگ، جاکفشی جایش را با کابینت، دوچرخه جایش را با پنکه، جاروبرقی جایش را با دوش حمام و... عوض میکند؛ اما پغورقاتی آنقدر عادت به کارهای هر روزش دارد که متوجه هیچ کدام از اینها نمیشود. تنها زمانی که شیشه و آینه جایشان را با هم عوض میکنند، مات و مبهوت میشود و به دنبال خودش که دیده نمیشود و گم شده به کلانتری میرود. بیاهمیتی او نسبت به خانه و اشیای آن موجب میشود که وقتی در اداره است، دزد همهی داروندار خانهاش را ببرد. «خانهی پغورقاتی» مجموعهداستان طنزی است که در پانزده بخش نوشته شده است. این کتاب را کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در سال 1390 چاپ کرده است. نثر کتاب ساده و روان است. گفتوگوهای اشیا با یکدیگر به خوبی در ذهن خواننده شکل میگیرد و میماند. نویسنده شخصیت پغورقاتی را آنقدر ملموس آورده که گاهی خواننده در کنار لذتِ خواندن، از کارهای درهم شخصیت حرص میخورد و لجش درمیآید. این حرص باید در کنار کار دیده شود تا خواننده را به فکر وادارد. «خانوادهی آقای چرخشی» و «رمان عمونوروز بازنشسته میشود» نیز از دیگر آثار طنز طاهره ایبد است. او چهار مجموعهداستان «باغچهی توی گلدان»، «شیشههای شکسته»، «چهل پنجره» و «به هوای گل سرخ» را برای بزرگسالان نوشته است. رمان «پریانههای لیاسندماریس»، «دیو سیاه دُم به سر» و مجموعهطنز «یهقل دوقل» از دیگر آثار اوست. خانم طاهره ایبد، متولد سال 1342 است. کاردانی آموزش زبان انگلیسی خوانده و تاکنون حدود 65 کتاب برای کودکان، نوجوانان و بزرگسالان به نگارش درآورده است. ایشان دارای جوایزی از جمله برگزیده از سوی کتابخانهی مونیخ در سال 2005 و جایزهی پروین اعتصامی در سال 1385 برای کتاب طنز خانودهی آقای چرخشی هستند. خانم ایبد، اولین کتابش را با نام مستعار محبوبه سحر چاپ کرده است؛ هرچند خودش «صالح» را کاری چندان قوی نمیداند و در کنار دیگر آثارش آن را قبول ندارد. او دارای شخصیتی شاد و سرزنده است که در سه داستان مجموعهی «باغچهی توی گلدان» میتوان نوجوانی او را به خوبی دید. شما هم اگر دوست دارید سرزندگی او را ببینید سری به «خانهی پغورقاتی» و دیگر آثارش بزنید تا از چشیدن طعم طنز و نوجوانی لذت وافر ببرید.
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 125 |