تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,015,768 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,717,971 |
تقویم روزهای مرداد | ||
سلام بچه ها | ||
مقاله 1، دوره 25، شماره 293، مرداد 1393 | ||
نویسنده | ||
هاجر زمانی | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
9 مرداد، روز اهدای خون ببین! اینکه من و تو چه شکلی به دنیا بیاییم، دست خودمان نبوده. اینکه توی یک خانوادهی فقیر باشیم یا پولدار هم همینطور. اینکه مثلاً درس فیزیکمان خوب باشد یا ادبیات، اینکه قدبلند باشیم یا کوتاهقد اینکه ژنهای معیوب را حمل کنیم یا سالم، اینکه گلبولهای قرمز خونمان به مرور زمان، قادر به انجام وظیفهی اصلیشان باشند یا نه... این دست ما نیست که روزهای زندگیمان را روی تخت بیمارستان بگذرانیم یا توی مدرسه و خانه. اما این دست ماست که فکر بقیهی همنوعانمان باشیم؛ کسانی که میتوانستند مثل ما عادی زندگی کنند و حالا نمیتوانند. خوب بودن و خوب زندگی کردن دست خود ماست. گاهی وقتها خیلی هم ساده است؛ مثلاً با بخشش چند قطره از خونِ اهداییِ سالمِ خدایِ مهربان، چند قطره از زندگی...
17 مرداد، روز خبرنگار نمیشود همه با یکچشم به دنیا نگاه کنند؛ میشود؟ اگر همهی نگاهها مثل هم بود، آنوقت همهی اتفاقها یکشکل و یکنواخت به نظر میآمد. شاید خیلی ساده از کنار موضوعهای مهم رد میشدیم و به آنها توجه نمیکردیم! نمیشود با همهی دوربینهای عکاسی دنیا، فقط عکس خانوادگی گرفت؛ میشود؟ گاهی با یک نگاه تازه، یک دوربین و یک قلم و کاغذ خیلی مهم میشود؛ شاید هم مقدس! چون قرار است آن دوربین و آن کاغذها چشم و گوش شود برای یک اجتماع. مگر نه اینکه همه میگویند عصر، عصر ارتباطات است؟ مگر نه اینکه شهرها و کشورها آنقدر بزرگشدهاند؛ آنقدر درندشت که نمیشود در یکلحظه از همه جایش خبر داشت؟ حتی گاهی، آدم از اتفاقهایی که توی خانهی همسایهاش هم میافتد، باخبر نمیشود! پس نیاز است به قلمها، دوربینها و رِکوردِرهای متعهد که تاریخ را همانطوری که هست، ثبت کنند؛ نه به میل و ارادهی خودشان یا آدمهای قدرتمند!
23 مرداد، روز فرهنگ پهلوانی و ورزش زورخانهای اکثر رشتههای ورزشی، یک فرد دارند به اسم داور. اصلاً ورزش است و رعایت قانونهایش! توی دنیا به رشتههای ورزشی به چشم یک تجارت نگاه میکنند؛ تجارت سودآوری که همراه با شهرت هم هست؛ پس طبیعی است که هر تیم و گروهی بخواهد به شهرت و موفقیت بیشتری برسد. ورزش زورخانهای که ورزش باستانی کشور ماست، حال و هوای دیگری دارد و یکجورهایی با ورزشهای دیگر فرق دارد. این ورزش، ورزشی است که به معنای واقعی کلمه روی سلامت روح و جسم کار میکند. توی این ورزش کسی تخلف و دوپینگ نمیکند، روی حریفش خطا نمیکند و توی مسابقه هم حواسشان هست که پایبند قوانین اخلاقی و جوانمردی باشند. بیشتر از همه آمدهاند تا به کمک مذهب و ورزش، روحشان را صیقل بدهند و خودشان را با آداب پهلوانی (فروتنی و ازخودگذشتگی، مروت، مردانگی، سفرهداری، پاکیزگی، کمک به فقرا و...) یکی کنند تا اینکه با مدال و جام به خانه بروند.
30 مرداد، روز جهانی مسجد هزارتا فکر بیخود از هزار زاویه به ذهنم هجوم میآورند. میگویند گوشدادن به موسیقی، آرامشبخش است. چند تا آهنگ ملایم گوش میکنم؛ اما کلافه میشوم. میگویند هوای تازه ذهن را باز میکند، تمام پنجرههای خانه را باز میکنم و عمیق نفس میکشم؛ فایده ندارد. میگویند پیادهروی دوای خیلی دردهاست و استرس را کم میکند. از خانه بیرون میزنم، دستهایم را فرومیبرم توی جیبهایم و آرام قدم میزنم؛ اما حواسم با خودم نیست. پایم میرود روی یک بطری پلاستیکی که افتاده وسط پیادهرو. نزدیک است با سر بخورم زمین. میخواهم برگردم خانه، احتمالاً دانشمندها مثل من این همه کلافگی را تجربه نکردهاند؛ وگرنه این نظریههایشان که هیچکدام جواب نمیدهد! راهم را کج میکنم که برگردم، صدای اذان میپیچد توی گوشم. انتهای خیابان یک مسجد است. بیاختیار پا تند میکنم. تا برسم مسجد، اذان تمام شده. وضو میگیرم و خودم را میرسانم به صفوف. امام جماعت قامت میبندد و نماز را شروع میکند. نماز دوم که تمام میشود، انگار سنگینترین وزنهی دنیا را از روی قلبم برداشتهاند! اشک از گوشهی چشمهایم میجوشد. سر به سجده میگذارم و سه بار میگویم: «شکراً لله!»
31 مرداد، شهادت امام جعفرصادق(ع) وقتی یک نفر میآید و میگوید: «حرف آخر من همین است که گفتم!» یعنی که دیگر این فرد به آسانی از حرفش برنمیگردد. معمولاً حرف آخر افراد و شخصیتهای مهم، دربرگیرندهی نکتهی مهمی است. شاید چکیدهی تمام زندگی آن فرد! برای همین، افراد خانواده دور آن فرد جمع میشوند تا آخرین حرفش را بشنوند و بدانند آن پیام برای آنها چیست که تا آخر عمر آویزهی گوششان کنند. حالا این نصیحت از طرف فردی باشد که حجت خدا روی زمین است. تازه! لقبش هم صادق است؛ یعنی راستگو... تمام فرزندان و یاران امام، جمع شدهاند تا آن حرف مهم را بشنوند. لبهای امام(ع) برای آخرین بار تکان میخورد: «ما واسطهی بهشت رفتن کسانی نمیشویم که نماز را سبک میشمارند!...»
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 120 |