تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,015,755 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,717,967 |
داستانک/ سیب | ||
سلام بچه ها | ||
مقاله 1، دوره 25، شماره 293، مرداد 1393 | ||
نویسنده | ||
حامد جلالی | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
سیب قرمز کوچک گفت: «من میپرم.» سیبهای دیگر گفتند: «چرا؟» - دلم برایش میسوزد. - اگر افتادی و تو را ندید چی؟ شاید بیفتی توی آب یا توی آفتاب بمانی و بگندی. - اینجا ماندن هم خیلی خوب نیست. شاید کِرم بزند به ما یا پرندهها نوکمان بزنند. - تو که مطمئن نیستی برای چی آن پایین دراز کشیده است. - حس میکنم گرسنه است. ببینیدش چهطور با التماس به ما نگاه میکند. - کار یک روز و دو روزش نیست. بگذار سیب کرمزده خودش را پرت کند؛ اگر طرفش دوید، میفهمیم گرسنه است. سیب کرمزده گفت: «من که دیگر امروز و فردا میمیرم؛ بگذار من بپرم.» سیب زخمی گفت: «بگذارید من بپرم؛ شاید از جای نوک پرندهها راحت شوم.» سیب قرمز کوچک گفت: «نه، نباید گولش بزنیم.» باد ملایمی وزید و سیب قرمز کوچک خودش را پرت کرد. مرد جوان جست زد و سیب را برداشت. سیب قرمز کوچک خوشحال شد؛ چشمهایش را بست تا مرد گرسنه او را بخورد. مرد دوید پایین تپه و داد زد: «بالأخره پیدا کردم؛ زمین همه چیز را به طرف خودش میکشد!»
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 122 |