تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,015,818 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,717,980 |
حساب و کتاب/ قیمت یک پرس غذا | ||
سلام بچه ها | ||
مقاله 1، دوره 25، شماره 294، شهریور 1393 | ||
نویسنده | ||
علی باباجانی | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
تا حالا فکر کردی یک وعدهی غذایی چهقدر خرج برمیدارد؟ مثلاً همین شامی که میخورید؛ از نانش گرفته تا ماست و آبش. خب بد نیست گاهی به سفرهی غذایی که جلو رویمان است، یک جور دیگر نگاه کنیم. البته وقتی گرسنه باشیم، دیگر جایی برای جور دیگر دیدن نیست. با اینحال گاهی فرصتی پیش میآید که به این قضیه فکر کنیم. حالا ممکن است بعد از غذا خوردن باشد یا قبل از آن. با یک حساب سرانگشتی میتوان به یک جمعبندی رسید؛ چراکه نشود! فرض کن در یک رستوران نشستی و غذا خوردی. بعد از آن برایت حساب کتاب میکنند که چهقدر باید پول بدهی. حالا خودت را در قالب و شکل یک رستوراندار ببین. وقتی در این قالب بروی، حساب و کتاب برایت راحت میشود. حتی میتوانی حساب کنی که هزینهی غذای هر یک از اعضای خانواده چهقدر میشود. وقتی به این سفره فکر کنی، خیلی چیزها دستت میآید. چگونه میشود کمتر خرج کرد؟ کدام خوراکی سفره اضافه بود؟ مثلاً وقتی ماست هست، دوغ این وسط چهکار میکند؟ خود ماست را میشود دوغ کرد. یا وقتی سالاد کاهو هست، سبزی خوردن برای چیست؟ با این حساب و کتاب، میتوان به صرفهجویی در خوردن هم فکر کرد. هیچ میدانی بیشتر بیماریها بهخاطر پرخوری و بدخوری است؟ وقتی به این چیزها بیندیشی، چیدن سفرهی غذا حسابگرانه میشود، نه خسیسانه. یک شب گرم تابستانی، فریبا دختر آقای رسولی، مسئول درست کردن شام شد. پدرش گاهگاهی پولی به بچههایش میداد و میگفت مثلاً شام یا ناهار امشب با شما. یک روز که پسرش مسئول غذا شده بود، با پولی که از پدرش گرفته بود، دو پیتزای خانواده خرید و دور هم در خانه نشستند و خوش گذراندند. تازه مقداری هم اضافه آمد که آن را برای شام گذاشتند؛ ولی چه کسی پیتزای مانده را میخورد؟ حالا نوبت فریبا بود که هنرش را رو کند. فریبا اول سراغ یخچال رفت. گوشت، مرغ، خرما، خیار، ماست، پنیر و میوه، توی یخچال بود. او اول فکر کرد که املت درست کند؛ ولی وقتی دید باید برود تخممرغ بخرد، از درست کردن آن منصرف شد. با خودش گفت: «این چه کاری است؟ اگر تخممرغ بود که نیمرو درست میکردم.» میخواست خیال خودش را راحت کند و برود مثل برادرش فرید، شام حاضری بخرد؛ ولی با خود فکر کرد که هرچه پول کمتر خرج کند، بهتر است. همهاش از خود میپرسید چگونه میشود این پول را کمتر خرج کرد و در عین حال شام خورد. باز سراغ یخچال رفت. راستی چه چیزی باید برای شام درست میکرد؟ سوپ، چلومرغ، عدسپلو، آبگوشت. اسم آبگوشت را که آورد یاد سفره افتاد. سفره را باز کرد. دو - سه تا نان تازه با یکی - دو تا نان مانده و خشک توی سفره بود. خب این نان برای آبگوشت مناسب بود. پدر قانون گذاشته بود، به اندازهای که جنس خانه مصرف میشود، باید پولش برگردانده شود. یا باید جنس از بیرون تهیه شود. با این حساب صرف نمیکرد که آبگوشت درست کند؛ چون خرج زیادی روی دست فریبا میگذاشت. فکر کرد و فکر کرد تا یاد خیارهای توی یخچال افتاد. سری تکان داد و گفت: «فهمیدم چی درست کنم. چیزی که مناسب شب گرم تابستانی باشد. آبگوشت که نمیچسبد. قرمهسبزی که وقت زیادی میبرد. اصلاً غذای پختنی در شب حال نمیدهد.» سطل ماست را برداشت و توی کاسهی بزرگی ریخت. بعد نوبت خیار، سیر و سبزیهای خشک شد. همهی آنها را توی کاسه خالی و آب و یخ را به آن اضافه کرد. شد یک آبدوغ معرکه که در شب گرم تابستانی میچسبد. او موفق شد بدون اینکه چیزی بخرد، شامی درست کند که باب میل همه باشد. حالا خودتان حساب کنید. یک آبدوغخیار برای چهار نفر چهقدر خرج دارد؟ این حرفم به این معنی نیست که هر شب باید آبدوغخیار بخوریم. برمیگردم به سراغ حرف اولم. بیایید حساب و کتاب سفره دستمان باشد. با این کار، هم پول کمتری خرج میشود و هم به خاطر خوردن زیاد راهی بیمارستان نمیشویم. جلو خیلی از خرجها را اینطوری میشود گرفت؛ مگر نه؟
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 162 |