تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,048 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,717,992 |
داستان/ گنجی به نام دوست | ||
سلام بچه ها | ||
مقاله 1، دوره 25، شماره 294، شهریور 1393 | ||
نویسنده | ||
اسکویی لیلا ترکپور | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
فکر میکنم یک ساعتی هست که روی تختم بیحرکت دراز کشیدهام. حال ناخدایی رو دارم که کشتیهایش غرق شدهاند. همین که به پهلو غلت میزنم، صدای قرچ و قروچ کمرم درمیآید. دوستی و صمیمیت من و فرزانه، همیشه زبانزد همهی مدرسه بود. از خانممعلم و ناظم گرفته تا آقاعماد، بابای مدرسهمون تا جایی که میگفتند: «این دو نفر، یک روح هستند در دو بدن.» همه چیز بین ما خوب بود تا اینکه نقاشی فرزانه در مسابقات مدرسه اول شد و نقاشی من اصلاً رتبه نیاورد. اصلاً نمیدانم چهطور شد که دیگر فرزانه آن فرزانهی سابق برای من نبود. به هر بهانهای از دستش میرنجیدم و عصبانی میشدم. «چرا صبح، دیر میآیی؟ چرا تو، کتابی که من میخواستم از کتابخانه، امانت بگیرم، گرفتی؟» یا «چرا تو زمین والیبال به من پاس ندادی؟» و هزار و یک بهانهی دیگر که اصلاً دست خودم نبود. اما فرزانه در مقابل، هیچ چیزی نمیگفت. مامان اول در میزند و بعد آرام صدایم میکند. وقتی جواب میدهم، با تعجب میپرسد: «بیداری؟ چرا اینقدر ساکتی؟» انگار منتظر یک جرقه بودم. همه چیز را تعریف میکنم... موبهمو... سیر تا پیاز... مامان میپرسد: «رفتار فرزانه در مقابل این کارهای تو چی بود؟ آیا حرف بدی در مورد تو به دیگران گفته است؟» و من صادقانه میگویم: «نه، همیشه سکوت میکند.» مامان از اتاق بیرون میرود و با یک کتاب برمیگردد. روی کتاب نوشته است: «از سخنان چهارده معصوم(ع)». مامان یک حدیث از امام صادق(ع) میخواند: «کسی که سه بار از تو ناراحت شود و دربارهات به بدی سخن نگوید، شایستهی رفاقت است، او را برای دوستی انتخاب کن.» و بعد با لبخند شیرینی ادامه میدهد: «حالا پاشو، بریم برایش یک هدیهی زیبا بخریم که پیامبر(ص) میفرماید: «هدیه دادن، محبتها را زیاد میکند.» یادداشت: لیلاخانم! داستان «گنجی به نام دوست» کوتاه و آموزنده بود. دربارهی داستان شما ذکر چند نکته ضروری است: اول: در داستان، شخصیتپردازی برای بیان جنبههای مختلف است و یکی از این جنبهها نشان دادن سن و سال شخصیتهای داستان است. در داستان شما، شخصیتها سنشان مشخص نیست، در حالی که راوی داستان نوجوان است. دوم: دو خط اول داستان، جزءپردازی صورت گرفته است، اما در بقیهی داستان کلیگویی صورت گرفته است. نکتهی آخر اینکه زمان بلندی از اتفاقها را نمیتوان در داستان کوتاهی جای داد، چون تأثیر اتفاقها و کلیت داستان کمرنگ میشود. منتظر آثار بعدیتان هستم. آسمانه
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 125 |