تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,015,821 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,717,981 |
نیکلا گوگول متولد روز خر رنگ کنی | ||
سلام بچه ها | ||
مقاله 1، دوره 25، شماره 295، مهر 1393 | ||
نویسنده | ||
ناهید نداف | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
گوگول کیست؟ گوگول یکی از بامزهترین و ژرفاندیشترین نویسندگان جهان، در اول آوریل 1809 در خانوادهی مزرعهدار محقری در اوکراین به دنیا آمد. پدر گوگول دارای تخیلی قوی و فعال بود. او چندین کمدی به زبان اوکراینی نوشت (که گوگول بعدها از آنها برای پرداختن لطیفه و بذله و برخی موقعیتهای نمایشی استفاده کرد). گوگول در 1828، پس از تمام کردن تحصیلات دبیرستان، به پترزبورگ رفت. در آغاز از اینکه در ادارات دولتی شغلی به دست آورد ترس داشت و ظاهراً قصد کرده بود راه خود را در ادبیات بجوید. سال بعد با سرمایهی خودش نخستین کتابش «هانس کوشلگارتن» را به چاپ رساند. این کتاب منظومهی روستایی بلندی است که دوگانگی بارز گوگول در آن آشکار است؛ از سویی تصویری است از زندگی بورژوایی و از سوی دیگر تصویری است از قهرمانی که غرق تاملأت و رؤیاهاست. روزنامه در دو نقد شدیداً این کتاب را به باد استهزا گرفت. گوگول دیوانهوار تمام نسخههای فروشنرفتهی آن را خرید و سوزاند. در سال 1830 گوگول وارد خدمت دولتی شد و نخستین کارش را در مقام کارمندی جزء آغاز کرد؛ همچنین به تحصیل هنر پرداخت و به نوشتن هم ادامه داد. گوگول در این سال دست به نشر مجموعه داستانهایی دربارهی اوکراین زد که سال بعد در مجلهای با نام «شبها در مزرعهای نزدیک دیکانکا» گرد آمدند. گوگول ساده مینویسد. آدمهای قصههایش غالباً آدمهای معمولی هستند و داستانهایش دربارهی حوادثی ساده پرداخته شدهاند؛ حوادثی که بیشتر مواقع سرگرمکننده و خندهدار هم هستند؛ اما در انتها این خنده به غمی حقیقی بدل میشود. خیالات کارمندی دونپایه که در داستان یادداشتهای یک دیوانه سرانجام روزمرگی و خجول بودن و نادیده شدنش چیزی جز دیوانگی نخواهد بود، یا شنلی نو برای کارمندی عامی و حقیر تبدیل به نقطهی اوج زندگی و تراژدی بزرگش میشود. دربارهی گوگول همین کافی است که تورگنیف، نویسندهی بزرگ روس، گفته است: «همهی ما از زیر شنل گوگول بیرون آمدهایم.» و این جمله میزان نفوذ و تأثیرگذاری گوگول را در ادبیات پس از خود نشان میدهد. گوگول نمایندهی بزرگ رئالیسم انتقادی روسیه است. یادداشتهای یک دیوانه یکی از بهترین داستانهای نیکلای گوگول است که خشایار دیهمی، آن را به فارسی برگردانده است. نیکلای گوگول آدم پرتناقضی است. در کنار اعتقاد عمیقش به مذهب، سرخوش و دیوانه هم هست. گاهی در روزهداری افراط میکند و گاه در شکمبارگی. گاهی آنقدر کار میکند که به بیهوشی نزدیک میشود و گاهی بیهدف میچرخد. وقتهایی پشت سرِ هم داستان و نمایشنامه و رمان مینویسد و وقتی دیگر در بیحاصلی مطلق فرو میرود. او هم جدی و امین است و هم دروغگویی است که خودش و دیگران را به زحمت میاندازد. هم فروتن است و هم خودخواه و در یک کلام نمیتوان گفت که او به راستی کیست و این در آثارش هم منعکس است و شاید برای همین تقریباً تحلیلی نهایی از آثار گوگول به نظر غیرممکن میآید. او اهل اوکراین است و در اول آوریل روز خررنگکنی- روزی که در اوکراین هرکسی دروغی میگوید تا هم اسباب خندهای را فراهم کرده باشد و هم دیگران را بفریبد- به دنیا آمده است. پدرش دستی به نوشتن دارد و چندین کمدی به زبان اوکراینی نوشته است. تئاترهای خصوصی مهمانهای والامقام همسایهاش را هم اداره میکند. با آن که گوگول بعدها فقط به روسی مینویسد؛ اما نثرش از زبان اوکراینی متأثر است و تأثیر نمایشهای آماتوری که پدرش در خانه یا جاهای دیگر به صحنه میبرده در نوشتههایش محسوس است، هرچند بهترین نوشتههای او آنهایی است که زندگی کارمندان دونپایهی پطرزبورگ را مینمایاند.
شنل؛ معروفترین داستان گوگول: تورگنیف دربارهی این داستان میگوید: «ما همه از زیر شنل گوگول بیرون آمدهایم.» خلاصهی داستان از این قرار است: آکاکی آکاکیویچ شخصیت اصلی این داستان که یک کارمند پایینرتبه است همواره مورد تمسخر و سرزنش همکاران خویش واقع میشود؛ اما او به این مسأله عادت کرده. تنها چیزی که باعث میشود به خودش آمده و برای اندکی تغییر در زندگیاش دست به کار شود فرسودگی و کهنگی شنل توی تنش است. او به ناچار و به سبب سرما برای دوخت شنل تازهای اقدام میکند؛ اما این کار نیازمند روزها گرسنگی کشیدن و امساک در همه چیز زندگی است. در هر صورت او این شنل نو را که پوشیدنش خیرگی همهی کارمندان اداره و حتی خود خیاط را در پی دارد تهیه کرده و میپوشد. سرانجام در شبی که آکاکیویچ از یک مهمانی باز میگردد (او بعد از خریدن شنل ارج و قرب پیدا کرده است) مورد تهاجم دزدان قرار گرفته و شنلش به غارت میرود. بر اثر همین اتفاق او مریض شده و چندی بعد در تب و هذیان شدید میمیرد. مرگی که همانند تمام زندگیاش بیارزش است و تنها چیزی که از او بر جای میماند افسانههایی است که مردم دربارهاش میسازند.
دعوای روسیه و اوکراین بر سر گوگول! خواندید گوگول در اوکراین زاده شد و پس از گذراندن تحصیلات دبیرستانی به روسیه رفت. ملیگرایان اوکراینی میگویند، شاید شاخ و برگهای درختی که گوگول نام دارد، در روسیه باشد؛ اما قطعاً ریشههایش در اوکراین است. در رقابت بین روسیه و اوکراین هر دو کشور چیزهای زیادی برای توریستها تدارک دیدهاند تا بگویند گوگول متعلق به آنهاست. این کشمکش به جامعهی روشنفکری و هنرمندان دو کشور هم کشیده شده است. روسیه چند سال پیش با بازگشایی اولین موزهی گوگول و تهیهی اقتباس میهنپرستانه از رمان «تاراس بولبا» نوشتهی گوگول ابتکار عمل را در مقابل اوکراین در دست گرفته است. این نمایش تلویزیونی از تلویزیون دولتی روسیه پخش شد. اوکراین نیز به موازات روسیه با برپایی جشنوارهای در پولتاوا زادگاه گوگول با روسها مقابله به مثل کرد. هر دو کشور در سالگرد تولد گوگول برنامههای بسیاری تدارک میبینند. موزهی اختصاصی نیکلای گوگول سه سال پیش همزمان با دویستمین سال درگذشت او با وجود دعوای این دو کشور بر سر ملیت او در مسکو افتتاح شد. خانه- موزهی گوگول در محل درگذشت این نویسنده در مسکو راهاندازی شده است. سازمان علمی، فرهنگی، آموزشی ملل متحد (یونسکو) سال 2009 را سال نیکولای گوگول نامید. در همان سال سنگ قبر جدید او در قبرستان نوودویچی مسکو رونمایی شد. با نصب این سنگ که شامل یک صلیب همراه کتیبهای است که روی آن آیهای از کتاب مقدس انجیل با مضمون «با هر سخن گزنده خواهم خندید» حک شده، مزار چهرهی کلاسیک ادبیات روسیه به شکل اولیهی خود بازگردانده شد.
نیکلای نوجوان! کریس پاور روزنامهنگار روزنامهی گاردین مطلبی در مورد نویسندهی بزرگ روس نیکلای گوگول نگاشته است که با هم میخوانیم: در دههی 1820، وقتی که هنوز گوگول یک دانشآموز منزوی در دبیرستان منفوری در سرزمین مادریاش اوکراین بود، یکی از همکلاسیهای گوگول با خواندن بخشی از نوشتههای گوگول به او گفت: «تو هیچ وقت داستاننویس خوبی نمیشوی، از همین حالا کاملاً واضح است.» عکسالعمل گوگول که در واقع سوزاندن نوشتهاش بود در تمام طول زندگی حرفهایاش تکرار شد.1
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 146 |