تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,048 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,717,992 |
کارخونهی یخ | ||
سلام بچه ها | ||
مقاله 1، دوره 25، شماره 295، مهر 1393 | ||
نویسنده | ||
سید ناصر هاشمی | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
دیوونهای توی خیابون با دوستش دعواش میشه. جمعیت داد میزنند: «بزن توی فکش!» دیوونه هم که نمیدونسته فک کجاست، محکم میزنه تو شکم دوستش. دوستش شکمشو میگیره، میگه: «آخ فکم!»
زبان انگلیسی پدر: «پسرم! چرا نارحتی؟» پسر: «آخه باباجون! امروز از انگلیسی، صفر گرفتم.» پدر: «باباجان! صد دفعه بهت گفتم برو فرانسه بخون.» پسر: «آخه باباجون! تو درس فرانسه استعداد ندارم.»
حاضرجوابی پیرزنی رفت داروخانه و پرسید: «ننهجون! لکهبر صورت دارید؟» داروخانهچی گفت: «نه مادر! نداریم.» پیرزن هم با خونسردی گفت: «معلومه که نداری؛ اگه داشتی، به اون صورت داغونت میزدی.»
تخفیف شخصی میره پیش دکتر متخصص میبینه ویزیتش بیستهزار تومن شده! به دکتر میگه: «اگه تخفیف بدی میگم کجام درد میکنه؛ وگرنه خودت بگرد پیداش کن.»
ساعت گمشده یک نفر توی اتوبوس یک ساعت پیدا میکنه. میگه: «این ساعت مچی رنگ آبی که ساخت ژاپنه مال کیه؟» آقایی میگه: «مال منه.» میگه: «نشونیشو بده.» طرف میگه: «آبی ساخت ژاپنه.» میگه: «اینا رو که خودم گفتم! تو اصلاً بگو ساعت چنده؟»
اسب سیرک یک اسب زنگ میزنه سیرک و میگه: «من کار میخوام.» مدیر سیرک میگه: «کار نیست.» اسب اصرار میکنه. آخرش مدیر میپرسه: «حالا چهکاری بلدی؟» اسب میگه: «احمق! دارم باهات حرف میزنم.»
سوءتفاهم پیرمردی در کوپهی قطار نشسته بود. پسری روبهروى او بود که دائم آدامس مىجوید. پیرمرد رو کرد به پسر و گفت: «شما خیلى لطف دارید که مىخواهید با من حرف بزنید تا حوصلهیمان سر نرود؛ ولى متأسفانه من کاملاً کر هستم!»
کمک یک خارجی داشت توی دریا غرق میشد و هی داد میزد: «Help .» یک نفر که از اونجا رد میشد، گفت: «اگه به جای کلاس زبان، میرفتی کلاس شنا، غرق نمیشدی.»
خانواده یک بچه میره مغازه و میگه: «ببخشید نوشابهی خانواده دارید؟» مغازهدار میگه: «داریم؟» بچه میگه: «به مجردها هم میدید؟»
پیامکهای یخمکی ●برای بابام پیام اومده: «به شما پانصد کیلو بایت اینترنت رایگان تعلق گرفته است.» میگه: «ببین کجا میدن، برو بگیر!» یعنی فنآوری اطلاعات همینطوری داره توی خونهی ما از سقف میچکه.
●حتی اگه من خونه نباشم و کنترل تلویزیون گم بشه، مامانم زنگ میزنه به من و میگه: «پاشو ببین کنترل زیرت نیست؟»
●تو فکرم یک نمایشگاه بزنم و نقاشیهایی رو که موقع درس خوندن برای کنکور کشیدم، به نمایش بگذارم.
●توی خونهی شما هم کاربرد توری پنجره اینه که نذاره پشهها از خونه برن بیرون؟
●انشاءالله روزی اونقدر فرهنگ بالا بره که تا آدامست رو از جیبت درآوردی، همه نگن «به ما هم بده.»
●لوازم ﺧﺎﻧﻪ ﭼﯿﺴﺖ؟ ﺧﺎﻧﻪ ﻭ ﺑﻘﯿﻪی ﻟﻮﺍﺯﻡ ﺩﺭﻭﻥ آﻥ، ﺯﺍﺋﺪﻩﻫﺎﯾﯽ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﺍﻃﺮﺍﻑ ﮐﺎﻣﭙﯿﻮﺗﺮ ﺭا ﻓﺮﺍﮔﺮﻓﺘﻪﺍﻧﺪ.
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 117 |