تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,015,743 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,717,961 |
کتابهای گمشده/ بهارستان | ||
سلام بچه ها | ||
مقاله 1، دوره 25، شماره 296، آبان 1393 | ||
نویسنده | ||
فاطمه بختیاری | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
نورالدین عبدالرحمانبننظامالدین احمدبنمحمد جامی؛ شاعر، نویسنده، دانشمند و عارف بزرگ قرن نهم، در سال 817 هجری قمری به دنیا آمد. خودش در شعری، سال تولدش را به وضوح گفته است: به سال هشتصد و هفده ز هجرت نبوی که زد ز مکه به یثرب سُرادقات جلال علت نام او به جامی به دو دلیل است؛ اول، محل تولدش «جام» در خراسان و دوم، علاقهی او به شیخالسلام احمد جام معروف به ژندهپیل بود. عبدالرحمان جامی ابتدا مقدمات علوم، صرف و نحو عربی را نزد پدرش، نظامالدین، آموخت. سپس به نظامیهی هرات رفت. بعد از آن به سمرقند سفر کرد و در نظامیهی آنجا به فراگیر علوم پرداخت. جامی در دوران سلطنت تیموریان
زندگی میکرد و به دربار راه یافت و تا پایان عمر در دربار سلطانحسین بایقرا از احترام و بزرگی بسیاری برخوردار بود. جامی سرانجام در سال 898 هجری قمری در سن 81 سالگی در شهر هرات درگذشت. آثار جامی در نظم و نثر بسیار است. آثاری چون دیوانهای سهگانه، هفتاورنگ، سلسلةالذهب، بهارستان، سلامان وابسال و...
کتاب: عبدالرحمان جامی ادبیات هم شهرهی عام و خاص است. او در شعر دورهی تیموری سرآمد و در نثر هم صاحبنظر است. کتاب بهارستان نمونهای کامل از نظم و نثر این شاعر و نویسندهی بزرگ است و یکی از مهمترین آثار جامی است. قسمتی از کتاب به پیروی از سعدی، به سبک گلستان نوشته شده است. دلیل این کار سادهتر کردن سبک نوشتاری سعدی است. جامی در واقع این کتاب را برای آموختن فنون ادبی به فرزندش، ضیاءالدین یوسف، نوشته است. بهارستان غیر از مقدمه و خاتمهای که دارد، در هشت روضه (فصل) نوشته شده است. نثر و شیوهی نوشتن کتاب، ساده است. در تمام کتاب توجه به مضامین اخلاقی و دستوراتی برای درست زندگی کردن، به چشم میخورد. حکایتهای کوتاه و پندآموز شیوهای است که جامی مانند گلستان سعدی در لابهلای فصلهای کتاب به مخاطب ارائه داده است. همچنین قطعههای تاریخی بهارستان که اشاره به زندگی برخی بزرگان، دانشمندان و شعرا دارد، اطلاعات مفیدی دربارهی زندگی آنها گفته و به تاریخنگاران کمک کرده است. در پایان باید گفت، دکتراسماعیل حاکمی تصحیح بهارستان را به سرانجام رسانده است. بهترین شیخابوالحسن خرقانی روزی با جمعی از یاران خود میرفت. از آنها پرسید: «در عالم چه چیز بهترین است؟» مریدان گفتند: «شیخ! خودتان بگویید.» گفت: « دلی که در آن همه یاد خداوند باشد.» دارم دلکی که او هر اندیشه که داشت جز یاد تو بر صفحهی خاطر ننگاشت یاد تو چنان فرو گرفتش که در او گنجایش هیچ چیز دیگر نگذاشت پادشاهی و بازرگانی وزیر هرمز نامهای به او فرستاد که بازرگانان دریا، بار جواهر بسیار آوردهاند و آن را برای پادشاه به هزار دینار خریدهام. شنیدهام پادشاه آن را نمیخواهد. اگر این مطلب راست باشد، فلان بازرگان آن بار جواهر را به صدهزار دینار میخرد. هرمز جواب داد: «هزار دینار و صد هزار، پیش ما یکی است. اگر ما بازرگانی کنیم پادشاهی چه کسی کند؟ بازرگانان چه کار کنند؟» شاعر و طبیب شاعری پیش طبیبی رفت. گفت: «مدتی است چیزی در دلم گره شده است و وقت مرا ناخوش کرده است.» طبیب که مرد تیزبینی بود، گفت: «به تازگی شعر گفتهای که برای کسی نخوانده باشی؟» شاعر گفت: «آری.» طبیب گفت: «بخوان.» شاعر شعر را خواند. طبیب گفت: «برخیز که نجات یافتی. این شعر در دل تو گره افتاده بود. چون خواندی و بیرون دادی خلاص شدی.» خرچنگ خرچنگ را گفتند: «چرا کج راه میروی؟» خرچنگ گفت: «از مار تجربه کردم که راست راه نروم؛ چون ممکن است مانند او سر و دُمم را از دست بدهم.» هرجا به شکل راست برآیم بسان مار سنگیندلان ز دور زنندم به چوب و سنگ پند چو ببینی ز آشنا عیبی که به بیگانگان نگویی بِه ز آن که در کیش آخراندیشان عیبپوشی ز عیبجویی بِه | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 118 |