تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,015,745 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,717,962 |
پابلو نرودا شاعری برای صلح | ||
سلام بچه ها | ||
مقاله 1، دوره 25، شماره 296، آبان 1393 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
فاطمه ادهمیبیدگلی
پابلو نرودا در 12 ژوییهی 1904 در شیلی متولد شد. نام اصلی او «نفتالی ریکاردو ری یس باسوا آلتو» بود که مثل اسم بقیهی اهالی آمریکای جنوبی در نظر مردم دنیا زیادی طولانی است! برای همین هم در سن 15 سالگی نام «پابلو نرودا» را از روی نام نویسنده چک «یان نرودا» به عنوان نام مستعار خود انتخاب کرد. بعدها «پابلو نرودا» نام رسمی او شد.
او در شهر پارال به دنیا آمد. پدرش کارمند راهآهن و مادرش معلم بود. هنگامی که دوماهه بود مادرش درگذشت و او همراه پدرش در شهر تموکو ساکن شدند. تحصیلات ابتدایی و دبیرستانش را در رشتهی علوم انسانی به پایان برد. نرودا از کودکی به نوشتن مشتاق بود و برخلاف میل پدرش با تشویق اطرافیان روبهرو میشد. او از 15 سالگی وارد عرصهی ادبیات شد و از این تاریخ به بعد بود که بیوقفه شعر سرود و زندگی پر از حادثهی خود را پی گرفت.
یکی از مشوقان او گابریلا میسترال بود که بعدها برندهی جایزهی نوبل ادبیات شد. نخستین مقالهی نرودا وقتی که شانزده سال داشت، در روزنامهی محلی «لامان یانا» چاپ شد.
در سال 1921 با رفتن به دانشگاه و انتشار مجموعههای شعرش، شهرت او بیشتر شد و با شاعران و نویسندگان دیگر آشنا شد. پابلو 20 سال بیشتر نداشت که یکی از ارزندهترین آثار شعری ادبیات جهان (20 غزل عاشقانه و ترانه ناامید) را سرود و با انتشار آن راه تازهای را پیش روی شعر مدرن جهان گشود تا آنجا که منتقد و محقق مشهور «بالیرده» در کتاب خود (تاریخ ادبیات جهانی) مطالعه این کتاب را برای همهی شاعران معاصر دنیا لازم میداند. وی مدتی به عنوان کارمند دولت شیلی، به برمه و اندونزی رفت و به مشاغل دیگر نیز پرداخت. بعد مأمور به کنسولگری شیلی در بارسلون و بعد مادرید شد. در همین دوره جنگ داخلی اسپانیا درگرفت. نرودا در جریان این جنگ به سمت سیاست رفت و در همین دوره با فدریکو گارسیا لورکا دوست شد.
از 1927 تا سال 1945 کنسول شیلی در کشورهای مختلف آمریکای جنوبی بود. نرودا به خوبی میدانست که شعر در مبارزهی سیاسی مردم آمریکای لاتین یک امر ضروری است. او به ویژه میدانست که سخن گفتن از عشق در دوران سرکوب و اختناق، کار آسانی نیست . او در سال 1945 جایزهی ملی ادبیات شیلی را دریافت کرد . در ژانویهی 1948 سخنرانی معروفی با عنوان «من متهم میکنم» در مجلس سنا ایراد کرد و در سوم فوریهی همان سال از مقام سناتوری عزل و حکم بازداشتش صادر شد. پس از آن او مدتی مخفی زندگی کرد. در 24 فوریهی 1949 با اسب از راه کوههای آند از شیلی خارج شد و از آن پس تمام تلاشش را در پیشبرد صلح جهانی به کار برد . یکی از دوستان او در بوئنوسآیرس شاعر و نویسندهی گواتمالایی میگل آنخل استوریاس، برندهی بعدی جایزهی نوبل ادبیات بود. نرودا که شباهتی به آستوریاس داشت با گذرنامهی او به پاریس سفر کرد. پس از آن به بسیاری کشورها سفر کرد و مدتی نیز در مکزیک به سر برد. در همین دوره شعر بلندآواز مردمان را سرود.
در سال 1952 دولت شیلی حکم بازداشت او را لغو کرد و او به سانتیاگو بازگشت و آثار جدید و قدیمش را در شیلی و چندین کشور دیگر چاپ کرد. در دههی ۱۹۶۰ به انتقاد شدید از سیاستهای آمریکا و جنگ ویتنام پرداخت. در ۱۹۶۶ در کنفرانس انجمن بینالمللی قلم در نیویورک شرکت کرد. دولت آمریکا از دادن ویزا به او خودداری میکرد، ولی با کوشش نویسندگان آمریکایی، به ویژه آرتور میلر، در آخر به او ویزا دادند.
او که همواره یک فعال سیاسی – ادبی بود درسال 1969 نامزد ریاستجمهوری شد؛ اما بعدها به نفع دکتر سالوادر آلنده از این نامزدی استعفا داد و تمام تلاشش را صرف حمایت از آلنده کرد . نرودا سال 1973 به شیلی بازگشت و همزمان با کودتای نظامی ژنرال پینوشه، در بیمارستانی در سانتیاگو، کمی دورتر از کاخ ریاستجمهوریِ شیلی که توسط تانکهای کودتاگران گلولهباران میشد، در حالی که به دستور مستقیم دیکتاتور آیندهی شیلی تحت نظر بود، در 23 سپتامبر 1973 چشم در جهان فروبست . الهامبخش تودههای مردم بدون شک نرودا یکی از برجستهترین چهرههای ادبیات جهان است. هرچند او سراسر زندگی خود را در مبارزهی سیاسی، بازداشت و تبعید گذراند، ولی خلاقیت هنری و بیان شاعرانهاش بیتردید در عرصهی تحول ساختارشعر اسپانیایی، تاثیر بهسزایی داشت . پابلو نرودا، شاعر، فعال سیاسی و انسان بیآلایش، در دوران زندگی خویش، به افسانه پیوست و بسیاری بر این باورند که او پس از مرگش، همچون شخصیتهای اسطورهای، نه تنها به حیات خود ادامه داد، بلکه بیش از پیش به الهامبخشِ تودههای مردم تبدیل شد. گابریل گارسیا مارکز، او را بزرگترین شاعر سدهی بیستم میخواند و در هندوستان، نرودا شاعری است که آثارش، بیش از شاعران دیگر زبانها، ترجمه شده و مورد استقبال قرار گرفته است. نرودا به قدرت اثرگذاری شعر، باوری شگرف داشت. هزاران بیت شعرهایی را که او سرود، مردم آمریکای لاتین، با جان و دل خواندند و به خاطر سپردند. او در خاطرات خود مینویسد: «وقتی نخستین مجموعههای شعریام منتشر میشد، هرگز به ذهنم خطور نمیکرد که روزی آنها را در میادین شهرها، خیابانها، کارخانهها، سالنهای همایش، تئاترها و بوستانها برای هزاران نفر خواهم خواند. من سراسر شیلی را زیر پا گذاشتهام و بذرهای شعرم را در میان مردم میهنم افشاندهام.» میگویند نرودا شاعری گوشهگیر بود که اشعارش را در تنهایی و انزوا میسرود. این سخن درست است؛ زیرا که او در دورانهای گوناگون زندگی تنها زیست: در تموکو، در سِمَت کنسول در شرق دور، - و همانجا بود که مجموعهی «اقامت روی زمین» (1933-1947) را سرود- و سالهای بسیار طولانی در فعالیتهای زیرزمینی سیاسی و سرانجام در دوران تبعید . به هر حال، مطالعهای دقیق در زندگی نرودا و آثارش بیانگر آن است که او انسان تنهایی بوده است که آگاهانه میکوشیده است تا خود را از این تنهایی نجات دهد. با گذشت زمان، نرودا را حلقهای از دوستان فراوان فرا گرفت. او همنشین و همسخن لورکا، آلبرتی، میگوئل هرناندز، لوئیس سرنودا، لئون فیلیپ و... شد و هم اینان بودند که او را برای نخستین بار با دنیای سیاست آشنا کردند. دوستی با رافائل آلبرتی که خانهاش را در سال 1934، نیروهای فاشیستی به آتش کشیده بودند و لورکا که اندکی پس از شعلهور شدن جنگ داخلی، در سال 1936 به قتل رسید، در اشعار نرودا، به ویژه در مجموعهای تحت عنوان «اسپانیا در قلب من» (1936)؛ بازتاب یافت. خشم بیپایان او نسبت به جنایتها و بیرحمیهای ارتش فاشیست اسپانیا، الهامبخش سرودن مشهورترین اثر او «من چند چیز را توضیح میدهم» شد. این شعرها آنچنان ساده و رسا و از آن چنان «قدرت کلامی» برخوردار بودند که بهزودی به ترجیعبند خلق برای مقاومت در جتگ داخلی تبدیل شدند. نرودا شاعری بود که از حس نیرومند انتقاد از خود و واکنش نسبت به خود برخوردار بود. او بدون لحظهای تردید، دیدگاههای نادرست گذشتهی خود را نقد و رد میکرد و اندیشههای نو و تصحیحشده را میپذیرفت. همین حس بود که سرانجام به نرودا کمک کرد تا در شخصیت و آثار خود تغییری بنیادین ایجاد کند. به همین دلیل منتقدان آثار او، زندگی شاعر را به دو دوره تقسیم کردهاند؛ دورهای که اشعار «دیگری» میسرود و دورانی که به سرودن اشعار سیاسی متعهدانه روی آورد. شعر حماسی شیلی تحول او در گزینش مخاطبان جدید و نیز پیوند با مردم را میتوان به خوبی در مجموعهی «شعر مردم» یافت. این مجموعهی شعر را معمولاً «شعر حماسی شیلی» مینامند. این کتاب که در پانزده بخش است و در سال 1950 منتشر شده است. در واقع مهمترین شعرهای او را شامل میشود. مضمون این شعرها را زندگی مردم عادی آمریکای لاتین تشکیل میدهد. این شعرها در طول دوازده سالی سروده شدهاند که نرودا به مبارزهی سرسختانهای دست زده بود. گرچه در این شعرها، هنرمند در پی ارتباط و انتقال پیام است؛ اما از مضمون فارغ است و برای آن نیست که شعر میسراید. پیامهای نرودا تنها بیانگر واقعیتها نبودند، بلکه میکوشیدند که چگونگی درک واقعیتها را کشف کنند. نرودا در عرصهی ادبیات به هیچ مرز انسانی اعتقاد نداشت. نوآوری در آغاز هر کتاب او هویدا بود و نیز پایانی شگفت داشت. شاعر در خاطرات خود مینویسد: «شعر من و زندگی من مانند رودخانههای آمریکا همیشه در جریان است. شعر من مانند امواج این رودخانهها در قلب گرم کوههای جنوب متولد میشود و با به حرکت درآوردن آب، آنها را به سوی دریاها میراند. در این مسیر هیچ چیز را رد نمیکند. عشق را میپذیرد، از رمز و راز دوری میکند و راه خویش را به سوی قلبهای سادهترین مردم باز میکند. من میباید تحمل میکردم و به مبارزه دست میزدم، باید عشق میورزیدم و سرود سر میدادم. من سهم خود را از پیروزیها و شکستهای جهان به چنگ آوردهام. من، هم طعم گوارای نان را چشیدهام و هم طعم گس و تلخ خون را. و مگر یک شاعر چه میخواهد؟ در شعر همه چیز هست ... . اینها نه تنها در شعر من خانه دارند، بلکه بخشهای مهم آنند. زیرا من برای شعرم زیستهام و شعر من بوده است که مرا در مبارزات خود، یاری داده است. پابلو نرودا تا آخرین روز زندگی یعنی تا 23 سپتامبر 1973 از آفرینش دست نکشید. نُه روز پیش از مرگش و 72 ساعت پس از کودتای فاشیستی، آخرین بخش از خاطرات خود را نوشت و در آن کودتای پینوشه را کودتای فاشیستی نافرجام علیه مردم شیلی خواند. مراسم بدرود با نرودا، به تظاهرات گستردهی مردم سانتیاگو علیه دیکتاتور نظامی تبدیل شد.1 کشف اشعار نرودا اخیراً اشعار منتشرنشدهای از پابلو نرودا، از سوی یک مجموعهدار پیدا شده است. این اشعار در سال ۱۹۶۹ نوشته شدهاند. «روزنامه مرکوریو» صاحب مجموعهی عظیمی از آثار این شاعر شیلیایی است. وکیل این روزنامه خبر کشف اشعار منتشرنشدهی نرودا را تأیید کرد. وی گفت: «همهی اشعار را خود پابلو نرودا امضا کرده و با بررسی دقیق دستخط او با دیگر نسخ شاعر، صحت واقعی بودن اشعار به تأیید رسیده است.
نبش قبر نرودا پس از ماهها بحث و بررسی سرانجام در مارس 2013 نبش قبر پابلو نرودا انجام شد تا پاسخی برای پرسشهایی که دربارهی مرگ او مطرح شده، پیدا شود.
به گزارش روزنامهی گاردین چاپ فرانسه، در حالی که سالها تصور میشد این شاعر بزرگ بر اثر سرطان درگذشته باشد، با احتمال کشته شدن او توسط یک آمپول مرگبار، حکم نبش قبر وی صادر شد .
یک دادگاه شیلیایی پس از طرح نظرات رانندهی نرودا مبنی بر این که او بر اثر سرطان فوت نشده، بلکه با تزریق آمپول کشته شده است، حکم به نبش قبر چهرهی مطرح ادبیات لاتین داد .
مانوئل آرایا، راننده و محافظ شخصی نرودا، دو سال پیش اعلام کرد او قرار بود به مکزیک تبعید شود و بیم این میرفت که قصد داشته باشد از آنجا جنبشی علیه دیکتاتوری نظامی شیلی راه بیندازد. به همین دلیل شاعر برندهی نوبل به دستور پینوشه دیکتاتور معروف شیلی با تزریق سم در بیمارستان کشته شده و علت مرگش به دروغ سرطان اعلام شده است .
متخصصان در بقایای استخوان نرودا به دنبال این بودند که آیا سرطان او آنقدر پیشرفته بود که موجب مرگش شود و از سوی دیگر آیا مادهی سمی در بقایای جسد او وجود دارد؟
با توجه به اینکه نرودا حدود 40 سال پیش درگذشت، چیزی از بافتهای نرم بدن او باقی نمانده بود که کار متخصصان را راحتتر کند، اما متخصصان معتقد بودند که با انجام آزمایشهای سمشناسی میتوانند به نتایجی دست یابند.3
سرانجام نتایج اولیهی آزمایشهای انجامشده روی بقایای جسد نبش قبر شدهی این شاعر برندهی جایزهی نوبل نشان میدهند که او از سرطان پیشرفته پروستات رنج میبُرد.4 ؟؟؟؟؟؟؟؟؟ترجمهی آثار نرودا به فارسی -بلندیهای ماچوپیچو، فرامرز سلیمانی و احمد کریمیحکاک، اصفهان: نشر زمان نو، ۱۳۶۱.
-سرود اعتراض، فرامرز سلیمانی، تهران: انتشارات دماوند، ۱۳۶۱.
- اسپانیا در قلب ما، فرامرز سلیمانی و احمد کریمیحکاک، تهران: انتشارات گویا، ۱۳۶۳.
- انگیزهی نیکسونکشی و جشن انقلاب شیلی، فرامرز سلیمانی و احمد کریمی حکاک، تهران: نشر چشمه، ۱۳۶۴
· عاشقانهها، فرامرز سلیمانی و احمد محیط، تهران: نشر یوشیج، ۱۳۶۴
· هوا را از من بگیر خندهات را نه: گزینه شعر عاشقانه، احمد پوری، تهران: نشر چشمه، ۱۳۷۴
· ۲۰۰۰ و کتاب عشق و شعرهای دیگر، فرامرز سلیمانی، گرگان: آژینه، ۱۳۸۲
· جهان در بوسههای ما زاده میشود: گزیدهای از اشعار ده شاعر معاصر، یغما گلرویی، تهران: دارینوش، ۱۳۸۲
· پایان جهان، فرهاد غبرایی، تهران: انتشارات نیلوفر، ۱۳۸۸.
نمونه ای از شعر پابلو نرودا به آرامی آغاز به مردن میکنی اگر سفر نکنی اگر کتابی نخوانی اگر به اصوات زندگی گوش ندهی اگر از خودت قدردانی نکنی به آرامی آغاز به مردن میکنی زمانی که خودباوری را در خودت بکشی وقتی نگذاری دیگران به تو کمک کنند به آرامی آغاز به مردن میکنی اگر بردهی عادات خود شوی اگر همیشه از یک راه تکراری بروی اگر روزمرّگی را تغییر ندهی اگر رنگهای متفاوت به تن نکنی یا اگر با افراد ناشناس صحبت نکنی تو به آرامی آغاز به مردن میکنی اگر از شور و حرارت از احساسات سرکش و از چیزهایی که چشمانت را به درخشش وامیدارند و ضربان قلبت را تندتر میکنند دوری کنی تو به آرامی آغاز به مردن میکنی اگر هنگامی که با شغلت، یا عشقت شاد نیستی، آن را عوض نکنی اگر برای مطمئن در نامطمئن خطر نکنی اگر ورای رویاها نروی اگر به خودت اجازه ندهی که حداقل یک بار در تمام زندگیات ورای مصلحتاندیشی بروی امروز زندگی را آغاز کن امروز مخاطره کن امروز کاری کن | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 147 |