
تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,408 |
تعداد مقالات | 34,617 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,341,364 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,871,552 |
تو میمانی و... | ||
سلام بچه ها | ||
مقاله 1، دوره 25، شماره 296، آبان 1393 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 04 اسفند 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
مرجان رستمیان
تو میمانی و یک دنیا حرف که بعضی اوقات نمیدانی چطور باید آن را در بقچهی دل گره زد و خندید. تو میمانی و دستانی سرد از روزمرگی؛ چشمانی لبریز از تکرار نمایش روزمرهی زندگی. تو میمانی و بغض! تو میمانی و دلی که میتپد؛ اما میخواهی نتپد، پاهایی که میلرزند؛ اما میخواهی نلرزند. تو میمانی و کاغذی چشمانتظار. تو میمانی و فداکاری پر از شوق قلم و کلماتی که در راه جملات پوچ شهید میشوند. تو میمانی و یک زندگی به وسعت زیرگذر تاریک و نَمور با ماشینهای خاکگرفته. تو میمانی و پنجرهای که میخواهی آن را به وسعت آسمان باز کنی، آن را بغل کنی و پسِ کلهی ستارهها بزنی. دستانت کوتاهند... خیلی کوتاه... تو میمانی و دقیقههای سُکرآور و عقربههای بینفس که باید تا آخر خواب کوتاه برایت بدوند. تو میمانی و سکوت مدفون، حرفهای خاموش و رازهای عریان. تو میمانی و شعرهای بیوزن، بیقافیه، بیآهنگ و قصههای ناخوانا و متنهای عامیانه! تو میمانی و حجم انبوه ضایعات زیستن در سطلی از خاکسترهای آرزو! تو میمانی و زندگی که هنوز معلوم نیست زنده باشد. تو میمانی و سقوطهای مکرر و ناهموار لبههای تیز سنگهای وحشی و فرسایش روحت میان هجوم خشونتها! و آخر باز هم بعد از همهی اینها تو میمانی و خدا... چه ماندن شیرینی است دلچسبتر از همهی ماندنها با دستانی که بوی نور میدهند و میخواهد تمام این ماندنهای پوچ را خط بزند و برای لبهای بیسواد تو حرکت را بخش کند و عشق را هجی کند. تو میمانی و تمام ماندنهایی که روزی قرار است نمانند پس تو هم به پای آنها نمان دستان خدا را بو کن بوی نور میدهند و آرام بگو عشق!
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 95 |