تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,015,773 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,717,971 |
قصههای قرآن/اگر من تو را ببینم | ||
سلام بچه ها | ||
مقاله 1، دوره 25، شماره 297، آذر 1393 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
مجید ملامحمدی ما در شهر مدینه زندگی میکنیم. من، پسرم ثوبان و اهل و عیال او، خانهای داریم کوچک؛ اما پر از صفا و صمیمیت. همراه با ذکر و یاد خدا و عشق به حضرت محمد j ، که دلمان هیچگاه از دیدن رویِ زیبایش سیر نمیشود.
ثوبان که سراپا عشق است؛ همهی فکر و خیال و حرف شب و روزش شده محمد. اگر یک روز مولایمان را نبیند، تب میگیرد، از غصه لال میشود و میخزد توی خانه. نه حرف میزند؛ نه غذا میخورد؛ نه کار میکند... هیچ! ثوبان بیشتر از همهی ما حضرت محمد j را دوست دارد. شیفتهی او و حرفهای آسمانیاش است. هر چه او بگوید بیچون و چرا اطاعت میکند.
اما برایتان بگویم که امروز یک اتفاق، یعنی یک فکر تازه، حال و روز ثوبان را به هم ریخت. ثوبانی که هر روز شاد و خوشحال بود، یکدفعه شد ثوبان اخمو و نگران. چشمهای سبزش اشکآلود بود و لبهای نازکش نمیخندید. ـ چه شده پسرم ثوبان! چرا نگرانی؟ ـ مادرجان!... بگذار به حال خودم باشم. ـ نه، بگو... من باید بدانم که تو چرا ناراحت و نگرانی؟ ثوبان نشست روی پلهی سنگیِ حیاطمان و سفرهی دلش را باز کرد: ـ اگر من بعد از مرگم به بهشت بروم، آیا... آیا در آنجا هم با پیامبر همنشین هستم؛ یعنی او را میبینم؟ آخر او جایگاهش از ما انسانها بالاتر است. من دوست دارم با پیامبر عزیز در بهشت هم، همنشین باشم! ثوبان به گریه افتاد. اما من آرام آرام خندیدم. او تعجب کرد. من گفتم: «مادرجان! این چه فکری است که تو داری. حتماً پیامبر عزیز در بهشت هم به یاران خودش اجازه میدهد به دیدنش بروند؟» اما ثوبان زیر بار حرفهایم نرفت. سرانجام رفت و ماجرا را به حضرت محمد j گفت. از بخت خوشِ پسرم، خدای بزرگ به خاطر حرفهای دل او دو آیه برای حضرت محمد j فرستاد. ثوبان خندان و خوشحال به خانه آمد و آن دو آیه را برای من خواند:
«... و کسی که از خدا و پیامبرش اطاعت کند، (در روز قیامت) همنشین کسانی خواهد بود که خدا به آنها نعمت داده؛ (یعنی همنشین) پیامبران، راستگویان، شهدا و درستکاران (شده است) و آنان دوستان خوبی هستند. این هدیهای است از خدا. او (از حال بندگانش و نیت و کارهایشان) آگاه است.»1 حالا من و ثوبان، هر دو از شوق زیاد، به گریه افتاده بودیم. 1. سورهی نساء، آیههای 69 و 70. منبع: تفسیر نمونه، سورهی نساء. | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 93 |