تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,118 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,038 |
قصهها و شخصیتها | ||
سلام بچه ها | ||
مقاله 1، دوره 25، شماره 299، بهمن 1393 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
ملّانصرالدین، قهرمان دوستداشتنی لطیفهها لعیا اعتمادی انسان همواره از گذشتههای دور، به چیزهای خندهدار، علاقهمند بوده و طنز و لطیفه، در زندگی او جایگاه مهمی داشته است. یکی از شخصیتهای مهم طنز که شهرت بسیاری دارد، ملانصرالدین است؛ شخصیتی خیالی که وجود خارجی ندارد و در طول تاریخ، هر زمان که مردم میخواستند، به انتقاد از ظلم و بیعدالتی پادشاهان و فرمانروایان خود بپردازند، از این شخصیت استفاده کرده و حرفهایشان را از زبان او بیان میکردند؛ در واقع ملانصرالدین نمایندهی کلامی مردم بود، تا با ظرافت، خنده و طنز حرفهای آنها را بگوید. در سرزمینهای مختلف، به ملانصرالدین نامهای مختلفی دادهاند؛ از جملهی این نامها، خوجا، خواجه، ملا، افندی، خواجهنصرالدین و ملانصرالدین است. تاریخ دقیقی دربارهی تولد و مرگ او به دست نیامده؛ اما آنچه از تحقیقات برآمده، ملانصرالدین در حدود سال 1228 میلادی، در شمال غربی خاورمیانه، که امروزه ایران نامیده میشود، به دنیا آمده و در سال 1392 میلادی مرده و مرقد او هم، در آقشهر، از توابع قونیه، در کشور ترکیه است. یکی از شخصیتهای مهم و معروف در داستانهای ملانصرالدین، خرِ اوست؛ خری که با هیچ خر دیگری در دنیا قابل مقایسه نیست. خر ملانصرالدین آنقدر به او نزدیک است که تقریباً جزو خانوادهاش به حساب میآید و همهجا همراه ملّاست. ملّا، در لطیفههای خود در قالب انسانی ساده، زودباور و خندهدار ظاهر میشود که کارهایش همه برعکس است و باعث خندهی مردم میشود؛ اما او در پشت این قیافهی خندهدارش، به دنبال حکمت و جهانبینی بزرگی است؛ در واقع لطیفههای ملا، هدفشان خنداندن مردم نیست؛ بلکه او با لطیفههایش از یک سو، هوشیاری مردم را تبلیغ میکند و به آنان راه درست زندگیکردن را نشان میدهد و از طرف دیگر سادهلوحی، خرافات، تنبلی، عوامفریبی و حماقت را به باد انتقاد میگیرد. داستانهای ملانصرالدین، الهامبخش داستان بسیاری از نویسندگان دنیا بوده و هست و هرگز تازگی و نوآوری خود را از دست نداده و در هر زمان، جذابیت خودش را داشته است. یکی از علتهای جذابیت و برتری لطیفههای ملانصرالدین بر لطایف دیگر، نکتهسنجی و کوتاهبودن آنهاست؛ و همین مسئله باعث شده، لطیفههای او در بسیاری کشورها، از جمله ترکیه، عراق، هندوستان و حتی آمریکا شهرت پیدا کند و به زبانهای مختلفی از جمله انگلیسی، روسی، یونانی و فرانسه ترجمه شود. در پایان تعدادی از این لطیفهها را با هم میخوانیم. پدر جحی، سه ماهی بریان به خانه برد. جحی در خانه نبود. مادرش گفت: «این را بخوریم؛ پیش از آنکه جُحی بیاید.» سفره بنهادند. جحی بیامد. دست به در زد. مادرش دو ماهی بزرگ در زیر تخت پنهان کرد و یکی کوچک در میان آورد. جحی از شکاف در دیده بود. چون بنشستند، پدرش از جحی پرسید: «حکایت یونس پیامبر شنیدهای؟» گفت: «از این ماهی بپرسیم تا بگوید.» سر پیش ماهی برده، گوش بر دهان ماهی نهاد و گفت: «این ماهی میگوید که من آن زمان کوچک بودم، اینک دو ماهی دیگر از من بزرگتر در زیر تختاند؛ از ایشان بپرس تا بگویند.» **** روزی ملا خرش را در بازار به دلال سپرد که بفروشد. خودش هم گوشهای به تماشا ایستاد. دلال شروع کرد به تعریف از خر: «آهای مردم! بشتابید که غفلت موجب پشیمانی است. خری است جوان، تند و کارکن. بیا که تاجرش ورشکسته شد.» ملا با خودش گفت: «خر به این خوبی را چرا خودم نخرم.» جلو رفت، خر را از دلال خرید به خانه برد و قضایا را برای عیالش تعریف کرد. عیال ملا گفت: «من هم امروز معاملهی خوبی کردم. وقتی شیرفروش داشت شیر برایم میکشید، یواشکی دستبندم را انداختم توی ترازو تا شیر بیشتری بدهد.» **** پسر خردسالِ جُحی از خانه به در آمد. کسی از او پرسید: «پدرت کجاست؟» گفت: «در خانه است و دروغ بر خدا میبندد.» پرسید: «چگونه؟» گفت: «آینه در دست گرفته، صورت خود مشاهده میکند و میگوید: الحمدلله الذی اَحسنَ خَلقی و خُلقی؛ سپاس آن خدای را که نیکو ساخته است صورت و سیرت مرا!» | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 86 |