تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,056 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,002 |
اتاق مشاور | ||
سلام بچه ها | ||
مقاله 1، دوره 26، شماره 303، خرداد 1394 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
مهدیس حسینی تلفن همراه سلام خانم مشاور! امیدوارم که حال شما خوب باشد! جوابهایی که به سؤالهای بچهها میدهید، خیلی خوب است و خیلی به درد ما میخورد. خانم مشاور! من یک مشکل دارم. من یک دختر هستم و چهارده سال دارم. یک سال پیش، پدرم برایم یک موبایل خرید. الآن چند وقت است که یکی از پسرهای فامیل شمارهی مرا گیر آورده و پیامکهای عجیبی برایم میفرستد. من میدانم که این کارها درست نیست؛ اما او حرفهای عجیبی میزند و هی اصرار میکند. من میترسم این قضیه را به پدرم بگویم؛ چون میدانم که عصبانی میشود و موبایل را از من میگیرد. تنها کاری که کردهام، این است که به پیامکهای آن پسر جواب ندادهام؛ اما او دستبردار نیست. به نظر شما باید چه کار کنم؟ مطهره- ج، از رودسر دوست خوبم، سلام! خوشحالم از اینکه تاکنون منطقی عمل کرده و جواب تماسهای آن شخص را ندادهاید. من از شما یک سؤال دارم: چرا میترسید با پدرتان صحبت کنید و جریان را برایش بازگو کنید؟ آیا این شما بودهاید که شمارهیتان را در اختیار او قرار دادهاید یا شماره را از شخص دیگری گرفته است؟ از چه چیز میترسید؟ آیا به زور پدرتان را متقاعد کردهاید تا برایتان موبایل بخرد؟ تا به حال به این موضوع فکر کردهاید که شاید کسی قصد دشمنی با خانوادهی شما را داشته باشد و دنبال فرصتی است تا این قضیه را برای پدرتان بیان کند؟ به این فکر کردهاید که اگر شخصی به دروغ از رابطهی شما و آن آقا چیزی به گوش پدرتان برساند، شما چه باید بکنید؟ آیا فکر نمیکنید درست و منطقیترین راه این است که پدرتان را از این موضوع آگاه کنید؟ چرا فکر میکنید پدرتان از فهمیدن این موضوع نظرش به شما تغییر خواهد کرد؟ اگر شما یک پدر بودید و دخترتان در چنین شرایطی بود و شما را از این موضوع آگاه میکرد، آیا او را محدود میکردید؟ دوست خوبم! در چنین شرایطی یک دختر نیاز به تکیهگاه قوی و کسی که بتواند از او حمایت کند، دارد. پدر شما تنها کسی است که میتواند در این جریان از شما حمایت کند. من احساس میکنم اگر بتوانید با پدرتان صحبت کنید و او را از جریان مطلع سازید، نه تنها پدرتان روی شما حساس نمیشود و محدودتان نمیکند یا به قول خودتان موبایل را از شما نمیگیرد، بلکه میتواند از شما حمایت و آن فرد مزاحم را برای همیشه تنبیه کند. اگر فکر میکنید که صحبتکردن با پدرتان بهصورت مستقیم سخت است یا از عکسالعمل او میترسید، ابتدا با مادرتان صحبت کنید و او را از جریان آگاه کنید. دوست خوبم! فقط کافی است در زندگی شخصی خود اجازه دهید پدرتان از شما حمایت کند. شاید یکی از تجربههای شیرین دوران نوجوانی من همین حمایتهای پدرم از من بود! در بیشتر مواقع، زمانی که شمارههای ناشناس روی گوشی موبایلم زنگ میخورد، اگر پدرم در کنارم بود، گوشی تلفن همراهم را به ایشان میدادم تا جواب بدهند. شاید به نظر خیلی از دختران نوجوان این یک امر خندهدار باشد! اما به نظر خودم این بهترین و مطمئنترین راهحل بود برای گرفتن حمایتهای پدرانه. مخصوصاً که با شنیدن صدای پدرم قطعاً هیچکس به خودش اجازهی ایجاد مزاحمت به خط تلفن همراهم را نمیداد. در کنار این، قطعاً پدرم هم هیچگاه فکر اشتباهی دربارهی من نمیکرد. داشتن تلفن همراه در سنین پایین، امروز یک امر عادی شده است. درست است که با داشتن تلفن همراه دوست دارید به همان اندازه استقلال خود را داشته باشید، اما فراموش نکنید وجود تکیهگاهی چون شانههای محکم یک پدر، به تمام دنیا میارزد. من مطمئن هستم که پدر شما درست و منطقی با این موضوع برخورد خواهد کرد؛ با این حال اگر باز هم از روبهرو شدن با پدرتان و صحبت دربارهی این موضوع وحشت دارید، موضوع را با مادرتان در میان بگذارید و از او بخواهید تا این مطلب را به پدرتان انتقال دهد.
برادر و خواهر ناتنی سلام! ده سال پیش، موقعی که من سه سال داشتم، پدرم تصادف کرد و از دنیا رفت. مادرم به تنهایی و با سختی من و خواهرم را بزرگ کرد. حالا دو- سه ماهی میشود مادرم با آقایی که او هم یک دختر و یک پسر دارد، ازدواج کرده است. الآن همهی ما در یک خانه زندگی میکنیم. ناپدریِ من خیلی آدم خوبی است و ما را همهجا میبرد و هر چه میخواهیم میخرد؛ اما خواهر من با بچههای او نمیتواند زندگی کند و هر دقیقه با آنها دعوایش میشود. من هم برای دفاع از خواهرم، مجبورم با آنها درگیر شوم. این مسئله مادر و ناپدریام را حسابی خسته کرده است. به نظر شما بهتر نیست که مادر و ناپدریام یک خانهی جداگانه برای من و خواهرم بگیرند تا ما در آنجا زندگی کنیم؟ من این را به مادرم گفتم؛ اما او موافق نیست. سینا- گ، از ورامین سلام به دوست خوبم! چرا فکر میکنید جدا شدن شما و خواهرتان از خانواده کار درستی است؟ دوست عزیز! اصلاً به این فکر کردهاید که دلایل ناسازگاری خواهرتان با خانوادهی جدید چیست؟ آیا با او حرف زدهاید؟ شاید دلایل شخصی مهمی برای خود دارد که شما یا دیگران از آن آگاه نیستید! پیشنهاد میکنم در خلوت دلیل ناراحتیهایش را بپرسید. آیا خواهر شما با این ازدواج مخالف بود؟ من فکر میکنم اشتباه است در هر مسئلهای که خواهر شما با خواهر و برادر ناتنیتان دعوایشان میشود به حق یا ناحق، شما طرف او را میگیرید. پیشنهاد میکنم: در قدم اول با خواهرتان صحبت کنید و دلایل مخالفتش را بشنوید؛ اینکه چرا نمیتواند خودش را با زندگی جدید و خانوادهی جدید سازگار کند. معتقدم بهصورت نامحسوس او را زیر نظر بگیرید و مراقبش باشید؛ اما در هیچ یک از دعواهایی که بین او و خواهر و برادر جدیدتان رخ داد، اگر حق با وی نبود از او حمایت نکنید. نه اینکه جلو بروید و سرزنشش کنید، نه! خودتان را به این مسائل بیتفاوت نشان دهید؛ اما نه به صورتی که خواهر و برادر جدید با دیدن تنهاییاش سعی در آزار و اذیت کردنش داشته باشند. حمایت بکنید؛ اما به صورت نامحسوس؛ جوری که اصلاً خودش متوجه نشود. مراقبش باشید. با او صحبت کنید و بگویید به مادرتان حق بدهد برای این ازدواج دوباره. شاید همانقدر که پذیرش این ازدواج برای شما آسان بوده، برای خواهرتان سخت و مشکل باشد! سعی کنید به نوعی بین خودتان و خواهر و برادر جدیدتان صلح و آشتی ایجاد کنید. اگر قبول این نکته که خواهرتان آنها را برای خواهری و برادری جدید بپذیرد، برای او سخت است؛ پس آنها را همانند یک دوست تصور کند. یعنی خواهر شما در مدرسه هیچ دوستی ندارد؟ دوست من! دوری هیچچیز را حل نمیکند. چه بسا ناسازگاریهای خواهرتان موجب دلخوری و ناراحتی مادرتان شده و باعث شود که مادرتان فکر کند شاید نباید ازدواج میکرد! وقتی خودتان قبول دارید که مادرتان ده سال تمام برای بزرگکردن شما هرگونه زحمتی را به جان و دل خریده است، آیا به او حق نمیدهید که بعد از این، کمی با خیال آسودهتر زندگی کند. آیا خیلی سخت است که ده سال آینده را شما به جبران زحمتهای مادرتان، کمی ازخودگذشتگی نشان دهید و با شرایط جدید سازگار شوید؟ به خواهرتان بگویید گاهی مواقع خودش را جای مادرتان بگذارد و ببیند آیا میتواند با ادامهی این رفتار زحمتهای مادرتان را جبران کند؟ در پایان، باز هم تکرار میکنم که همهی تلاش خود را برای حفظ خانواده انجام بدهید. با تک تک اعضای خانواده حرف بزنید تا آگاه شوید ایراد کار کجاست. اینکه در ابتدای کار میخواهید با جدا شدن از خانواده صورتمسئله را پاک کنید، کار درستی نیست! | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 98 |