تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,177 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,098 |
قصههای گرمابه: مهمان هستید و احترام دارید. (ص 5) | ||
سلام بچه ها | ||
مقاله 4، دوره 28، اردیبهشت 96 - شماره پیاپی 326، اردیبهشت 1396، صفحه 5-5 | ||
نوع مقاله: داستان | ||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22081/hk.2017.63486 | ||
تاریخ دریافت: 29 خرداد 1396، تاریخ پذیرش: 29 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
بیژن شهرامی هوا گرگ و میش است و چراغهایی که روی دو گلدستهی بلند حرم حضرت معصومهB گذاشتهاند، هنوز گرم نورافشانی و نشاندادن راه به کاروانهایی هستند که راه رسیدن به قم را پیش رو دارند. در این میان قافلهای که تازه به کاروانسرای شهر رسیده است، حال و هوایی تماشایی دارد. اعضایش نماز صبح را خواندهاند و بقچه در دست، راهی گرمابهی حاجعسگرخان هستند تا گرد و غبار سفری دور و دراز را از تن برگیرند و سپس طیب و طاهر به حرم بیبی بروند. کاروانیان به گرمابه که میرسند، سراغ دلاک حمام را میگیرند تا بدنهای خستهیشان را کیسهای بکشد؛ بیخبر از آن که او امروز خواب مانده و هنوز به گرمابه نیامده است. چند دقیقه بعد، آقاسید شهابالدین(1) به گرمابه میآید. زائران محاسن بلندش را که میبینند، فکر میکنند کیسهکش حمام است؛ برای همین سرش داد میکشند: «این چه وقت سر کار آمدن است؟ زود بیا کیسهیمان بکش که کار و زندگی داریم!» آقا لبخندی میزند، اسباب حمامش را گوشهای میگذارد و سروقت زائران کمحوصلهی حاضر در گرمابه میرود تا آنها را کیسه بکشد. کار شروع میشود؛ اما ایراد گرفتن آنها تمامی ندارد. این بار صدا به اعتراض بلند کردهاند که: «دستت چرا قوّت ندارد و ما را درست و حسابی کیسه نمیکشی؟» آقاسید شهابالدین باز هم لبخندی میزند و به کارش ادامه میدهد تا دلاک گرمابه از راه میرسد و میبیند که ای داد، زائران ناخواسته عالم بزرگ شهر را به کار گرفتهاند. آب دهانش را به زحمت قورت میدهد، با شتاب جلو میرود و خطاب به آقاسیدشهابالدین میگوید: «حضرت آقا! قربان جدّتان بروم؛ شما چرا زحمت میکشید؟ این وظیفهی من است نه شما که مرجع تقلید مسلمانان و تاج سر ما هستید؟» نام مرجع تقلید شیعیان که به گوش زائران کمحوصله میخورد، یکدفعه رنگ از رویشان میپرد. نگاهی به هم میکنند و سپس میخواهند به دست و پای آقا بیفتند و از او پوزش بطلبند؛ اما او مانع میشود و میگوید: «بنشینید تا کارم تمام شود. شما مهمان دختر موسی بن جعفرm هستید و احترام دارید.»(2) پینوشتها: 1. آیتاللهالعظمی سیدشهابالدین مرعشی نجفیq. 2. راوی: حجتالاسلاموالمسلمین سیدمحمود مرعشی. | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 220 |