تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,290 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,210 |
این یادداشتها هیچ ربطی به هم ندارند (ص 16) | ||
سلام بچه ها | ||
مقاله 10، دوره 28، اردیبهشت 96 - شماره پیاپی 326، اردیبهشت 1396، صفحه 16-17 | ||
نوع مقاله: یادداشت | ||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22081/hk.2017.63492 | ||
تاریخ دریافت: 29 خرداد 1396، تاریخ پذیرش: 29 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
زهرا غانم 1 زندگی در حرکت است، مثل قطار. اگر پردهها را بکشی، کمی بعد حرکتش را کمتر احساس میکنی. من همیشه کنار پنجره مینشستم و بیرون را نگاه میکردم. تا به بوتهای خیره میشدی، بوتهای دیگر جایش را میگرفت. اصلاً وقت نمیکنی درست نگاه کنی. تنها میتوانی شاهد گذشتنِ خودت باشی. اگر در زندگی به یک بوته پیله نکنیم و بگذریم، گمانم به همان خوبی به آخر میرسیم که به مقصد! 2 دفترم پر است از عکس هنرمندان. آیا دیگران هنوز برای عکس روزنامهها و مجلات، عینک و سیبیل میکشند؟ همین حالا برای یکی از پیشگامانِ سینمای ایران عینک کشیدم. انگار تمام عکسها، چشمشان ضعیف است و من چشمپزشکم!
3 وقتی نمیتوانی بنویسی، خطخطی کن. قبلاً نگران هدر رفتن کاغذ بودم. هیچوقت هیچ کاغذی را مچاله نکردم؛ اما مغزم خطخطی ماند. روحم مچاله شد. تازگی خطخطی میکنم، تو هم نگران نباش و خطخطی کن. شکل خطخطیهایم شبیه پیچک شد! شاید پیچک، از خطخطیهای خداست! 4 از خودت عکس بگیر. خودت را در آینه نگاه کن. ببین چهطور لبخند میزنی، چهطور فکر میکنی! وقتی گریه میکنی چه شکلی میشوی! خودت را حین راه رفتن، در شیشهی مغازهها نگاه کن. خودت را نگاه کن. اول به زیباییها و خوبیهای خودت پی ببر و زیباترشان کن. به زشتیها و کاستیهای خودت بِرِس و اصلاحشان کن. خودت را نگاه کن! 5 انسانها تنها موجوداتی نیستند که برابر طوفانهای زندگی مقاومت میکنند. شاخههای ریز گیاهان و چمنها را ببین! 6 اگر باران رنگ داشت، آیا باز هم انسانها زیر باران میرفتند؟ 7 جاده شکست، کفشها سرگردان شدند. 8 دفترم، پر است از مطالب نوشتهنشده! 9 پنجره، خورشید مربعیِ چاردیواریمان، تصویر را روشن کرد. فهمیدم صبح شده، سرم را که داخل کتاب بردم، شب بود، بعد صبح شد. بعد ظهر، دوباره شب...
سرم را بلند کردم، فقط دو ساعت گذشته بود! 10 همین دیوارها که تهمتِ سردی و بیتفاوتی بهشان میزنیم، تکیهگاه هم هستند. گاهی قاب عکس بر سینه دارند، گاهی پنجره! 11 یک: بزرگترین عدد دنیا. از دور که به آدمها نگاه میکنی، خطیاند شبیه عدد یک. همه یک هستند. هیچ آدمی بیشتر از یک نمیشود، با این وجود به نظر من یک بزرگترین عدد دنیاست، مثل خدا. 12 ورزشِ ذهن یک دو سه چار، یک دو سه چار تا از رادیو این ترکیب را شنیدم، مغزِ پیچ در پیچ و لزجم شروع کرد به وول خوردن، حالا دارد روبهروی چشمهایم فیگور میگیرد! 13 بعضی آدمها بوی کره میدهند، و در اتوبوس، به جای اینکه فقط جای خودشان را بگیرند، جای تو را هم اشغال میکنند، تا به پنجره برچسبت کنند. این خانم کناریِ من هم همینطور است، منتها بوی کرهی بادامزمینی میدهد. من کرهی بادامزمینی نخوردهام؛ اما فکر کردم حتماً باید مزهی کره، به علاوهی بادامزمینی بدهد. نفرین کردم. الهی که صبحانهی یک دیوِ زشت شود!
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 209 |