تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,408 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,356 |
خنده منده (ص 14) | ||
پوپک | ||
مقاله 10، دوره 24، فروردین (273) - شماره پیاپی 24، فروردین 1396، صفحه 14-15 | ||
نوع مقاله: سرگرمی | ||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22081/poopak.2017.63584 | ||
تاریخ دریافت: 03 تیر 1396، تاریخ پذیرش: 03 تیر 1396 | ||
اصل مقاله | ||
لیلا چیذری کارواش نزدیک حواسپرت رفت کارواش. بهش گفتن: «پس ماشینت کو؟» گفت: «راه نزدیک بود، پیاده اومدم!» تفکر در یخ یکی توی آفتاب یک تکه یخ دستش گرفته بود و نگاهش میکرد. بهش گفتند: «چهکار داری میکنی؟» گفت: «من در تعجبم این یخه کجاش سوراخه که چکه میکنه!» خرید بلیت یک نفر برای بار چهارم رفت سراغ گیشه تا برای سینما بلیت بخره. مأمور گیشه بهش گفت: «چهقدر تو بلیت میخری؟» گفت: «آخه هر بار تا میام برم تو، اون آقا که دم در نشسته بلیتم رو پاره میکنه!» حال خوب به آقایی گفتند: «حالت چهطوره؟» گفت: «بد نیست، تازه موکتش کردم.» سختترین کار به یکی گفتن: «توی عمرت، سختترین کاری که کردی چی بوده؟» گفت: «پر کردن نمکدون.» گفتن: «چرا؟» جواب داد: «آخه سوراخهاش خیلی ریزه.» نابعهی پازل یکی با خوشحالی به دوستش میگه: «بالأخره این پازل رو بعد از سه سال تمامش کردم.» دوستش میگه: «سه سال زیاد نیست؟» اون میگه: «نه بابا، روی جعبش نوشته سه تا پنج سال!» پنج حیوان معلم به شاگردش میگه: «خیلی سریع پنجتا حیوان نام ببر.» پسره هول میشه، میگه: «سهتا ببر، دوتا شیر.» بچهی همسایه از یک نفر میپرسند: «چندتا بچه داری؟» چهارتا از انگشتانش را نشان میدهد، میگوید: «سهتا.» همه تعجب میکنند و میگویند: «اینها که چهار تاست.» او انگشت کوچکش را نشان میدهد و میگوید: «این بچهی همسایهیمان است؛ ولی همیشه خانهی ماست.» صابون معلمِ دیکته پای تخته گفت: صابون. شاگرد نوشت: سابون. معلم: «عزیزم! صابون با ص است نه س.» شاگرد: «خانم! اشکالی ندارد، این هم کف میکند.» | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 159 |