تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,322 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,275 |
بچهمحل / درخت مادرم / پسر مادرم | ||
سلام بچه ها | ||
مقاله 23، دوره 28، فروردین 96 - شماره پیاپی 325، فروردین 1396، صفحه 10-11 | ||
نوع مقاله: داستان | ||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22081/hk.2017.63662 | ||
تاریخ دریافت: 03 تیر 1396، تاریخ پذیرش: 03 تیر 1396 | ||
اصل مقاله | ||
بچهمحل مهری ماهوتی او را میشناختم. مال محلهی خودمان بود. چند تا بچه داشت، نمیدانم؛ ولی همیشه دور و برش شلوغ بود. صبح زود از خانه بیرون زدم دیدم کنار باغچه مشغول خوردن غذاست. گفتم: «سلام. خوبی! از بچههات چه خبر؟ همه خوبن؟» سرش را بلند کرد. نگاهی به من انداخت و دوباره مشغول خوردن شد. گفتم: «دلواپس بچههاییها! میخواهی زودتر برگردی؟ من هم باید بروم. مواظب خودت باش.» باغچه را دور زدم تا آرامش او را به هم نزنم. چشمم افتاد به آقای همسایه که پشت فرمان ماشینش نشسته بود و نگاهم میکرد. گمانم حرفهایم را شنیده بود. شاید گربه را هم... فرصت فکر کردن به لبخندش را نداشتم. رفتم. اتوبان حسابی شلوغ بود.
------------------- درخت مادرم مهری ماهوتی یک سال از رفتن مادرم میگذرد. او دیگر نیست، ولی درخت خرمالو هست با دَهتا خرمالوی رسیدهی نارنجی. خودم آنها را شمردم. صدای جاروی مادرم توی گوشم میپیچید: خش خش خش. آن روز بارانی برگها را جمع کرد گوشهی باغچه و یکراست رفت سراغ درخت. کمرش را مالید. بعد با دستهی جارو به تنهی درخت کوبید. مات و مبهوت نگاهش میکردم. گفت: «آهای! فقط بلدی برگ بریزی! خستهام کردی! پس کو میوهات؟ اگر سال دیگر میوه ندهی میاندازمت دور.» ریز ریز خندیدم. مادرم با اخم نگاهم کرد و رفت. حالا یک سال است که رفته، ولی درخت خرمالو هست با دَهتا خرمالوی نارنجیِ درشت و...
--------------------- پسر مادرم مهری ماهوتی میگفت: «پسرم خیلی قشنگ بود. وقتی روی بلندی میایستاد و شروع میکرد به خواندن، صدای آوازش تا کجا میرفت.» میگفت: «پسرم سالاری بود برای خودش. درشتهیکل بود و رنگ به رنگ و یک تاج درشت روی سرش داشت که یکوَری میافتاد.» میگفت: «صبح از خانه میزد بیرون و تمام محله را میگشت و غروب خودش برمیگشت به جز آن روز...» آن روز غروب مادرم هرچه منتظر شد پسرش نیامد. تمام محله را دنبالش گشت. کوچه به کوچه و صدایش زد؛ اما پسرش را پیدا نکرد. آخرش خروس مادرم را دزدیدند.
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 147 |