| تعداد نشریات | 54 |
| تعداد شمارهها | 2,530 |
| تعداد مقالات | 35,886 |
| تعداد مشاهده مقاله | 15,515,811 |
| تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 7,105,249 |
باغچه تنها بود / آدمبرفی | ||
| پوپک | ||
| مقاله 11، دوره 23، بهمن (271) - شماره پیاپی 270، بهمن 1395، صفحه 21-21 | ||
| نوع مقاله: فکرهای نقرهای | ||
| شناسه دیجیتال (DOI): 10.22081/poopak.2017.63679 | ||
| تاریخ دریافت: 03 تیر 1396، تاریخ پذیرش: 03 تیر 1396 | ||
| اصل مقاله | ||
|
مریم یوسفی باغچه تنها بود درختها در خواب زمستانی فرو رفته بودند. و باغچه تنها بود. نه گلی بود! نه پروانهای! حیاط هم از صدای خندهی بچهها خالی بود و پنجرهها بسته بودند. ابرها آمدند... کمکم باران بارید و تند و تندتر شد... نادوانها ترانه خواندند و از صدای باران پنجرهها باز شد. کودکان، شعر «باز باران» را سر دادند. حیاط پر از شعر و خنده شد. باغچه دیگر تنها نبود... من شاد شدم و خدا یک دنیا شعر و خنده به من هدیه داد. آدمبرفی چند روز بود که آرام آرام برف میبارید. آدمبرفی قشنگی که در کنج حیاط درست کرده بودم، شاد بود و میخندید. انگار مثل خودم بود. مخصوصاً با آن با شال و کلاه رنگی که مادر بافته بود... صبح روز بعد، ابرها رفتند خورشید با نور گرمش همه را نوازش کرد. آدمبرفی مثل خودم بود، خجالتی! او با دیدن خورشید و نوازش آن، از خجالت آب شد... من لبخند زدم و خدا یک دنیا لبخند به من هدیه داد. | ||
|
آمار تعداد مشاهده مقاله: 168 |
||