تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,293 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,212 |
چرخ چرخ تا سیستان - سفرنامهی سیستانوبلوچستان | ||
سلام بچه ها | ||
مقاله 15، دوره 27، اسفند 95 - شماره پیاپی 324، اسفند 1395، صفحه 8-9 | ||
نوع مقاله: گردشگری | ||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22081/hk.2017.63732 | ||
تاریخ دریافت: 04 تیر 1396، تاریخ پذیرش: 04 تیر 1396 | ||
اصل مقاله | ||
چرخ چرخ تا سیستان - سفرنامهی سیستانوبلوچستان چرخ ششم:زابل عدالت عابدینی این بار وارد شهری میشوم که سالها بود آرزوی دیدنش را داشتم. شهری که در شاهنامه نام آن آورده شده است. تمدن چندین هزار ساله دارد. زمانی قطب کشاورزی بوده است و... که در این سفر به آن خواهم پرداخت. پس از چند روز دوچرخهسواری در استان خراسان جنوبی، امروز وارد استان سیستان و بلوچستان میشوم. فاصلهی روستای بندان تا زابل حدود نود کیلومتر است. در نزدیکی شهر زابل، جاده نسبت به سطح زمین اطراف، کمی بالاتر قرار دارد. آنطور که فهمیدم، قبلاً آب دریاچهی هامون تا همین جاها هم بوده است. هنوز اثراتی از آب کف زمین باقی مانده است؛ اما بر اثر خشکسالی چند سالهی اخیر و بستن آب از سمت افغانستان، دیگر اینجا مثل سابق آب ندارد، ولی هرچه به زابل نزدیکتر میشوم، میزان آب در دو سوی جاده بیشتر میشود و همچنین زمینهای کشاورزی. شهر زابل کمی از ظهر گذشته که به ورودی شهر نزدیک میشوم. روی پلی که روی رودخانهی پرآبی قرار گرفته است، میایستم و رودخانهی پرآب و آرام را به نظاره مینشینم. بعد با آقای کیانی که مدتی قبل به هنگام تحویل سال آشنا شده بودم، با کمی تردید تماس میگیرم. تردیدم از آن جهت است که احتمال میدهم ایشان که خودشان مهمان هستند، امکان ملاقات نداشته باشند. تا تماس میگیرم، با خوشحالی و گرمیِ وصفناپذیری شروع به خوشآمدگویی میکند. به وی پیشنهاد میدهم که به سمت روستای پدریشان برویم و امشب را در آنجا باشیم. اصرارش بر این است که ابتدا خودم را به «نهر آب» زابل برسانم که پس از چندین سال پرآب شده و مردم به جشن و پایکوبی در آنجا پرداختهاند و بعد به خانهی باجناقشان برویم. مرا از رفتن به روستایشان منصرف میکند و میگوید فردا میرویم. با دوچرخه به سمت «نهر آب» میروم. در همان لحظه چنان باد شدیدی صورت میگیرد که غبار زیادی را به پا میکند. تماس مجدد حاصل میشود و تصمیم به دیدار همدیگر در میدان رستم (یعقوب لیث) میگیریم. شب را به منزل باجناق آقای کیانی میرویم که مرد شریف و نازنینی بود. او نهایتِ مهماننوازی را انجام میدهد. آنطور که میفهمم، ایشان مرد خیّر و نیکوکاری است که کمک زیادی به آدمهای نیازمند میکند. خانوادهی دوستداشتنی روستایی صبح روز بعد ابتدا به سمت روستای پدری آقای کیانی میرویم که در چند کیلومتری مسیر زابل به زاهدان قرار گرفته است. آقای کیانی از پدرش میگوید که با وجود سن بالا زندگی روستایی را به زندگی شهری ترجیح میدهد؛ حتی میگوید چند بار سعی کرده که به همراه برادرانش او را به شهر بیاورند؛ اما هر موقع شهر آمده، ایشان و مادرشان دچار سردرد شدید شدهاند! خیلی دوست دارم چنین شخصی را از نزدیک ببینم. به ورودی روستا که نزدیک میشویم، آقای کیانی در سمت راست جاده کمی دورتر، مزرعهای را نشان میدهد و میگوید الآن پدرم در آنجا مشغول کار است. ترجیح میدهم از خودرو پیاده شوم و به نزد وی بروم و آنها هم پیش مادر میروند. به همراه «امیرعلی» فرزند آقای کیانی به نزد پدر میرویم. پیرمرد نازنین و دوستداشتنیای است. خندهاش را با دنیایی نمیتوان عوض کرد. عاشق کارش است. کارش که تمام میشود، به اتفاق هم به سمت خانه میآییم. برادر بزرگتر آقای کیانی به همراه خانوادهاش هم آنجا هستند. صمیمت این خانواده مثالزدنی است. حیاط خانه درختانی دارد و سبزیهایی در داخل باغچه. مادر هم نزدمان میآید و با مهربانی به داخل خانه دعوت میکند. صحبت میکنیم و از خودمان پذیرایی و از جاهای مختلف خانه بازدید میکنیم. فرصت اندک است. دوست داشتم مدت زمان بیشتری در آنجا باشم؛ اما باید برویم و از دیگر قسمتهای شهر بازدید داشته باشیم. کوه خواجه ابتدا به «کوه خواجه» میرویم که در سی کیلومتری جنوب غرب شهر واقع شده و دارای تقدس میان سه دین اسلام، مسیحیت و زرتشت است. در ابتدا پلههایی برای بالا رفتن از کوه وجود دارد. آثار باستانی متعدد مربوط به دورههای ساسانی، اشکانی و بقایای اماکن اسلامی و معبد بودایی و... را در مسیر میتوان مشاهده کرد. چاه نیمه دوباره حرکت میکنیم. دریاچهی «چاه نیمه» در پنجاه کیلومتری شهر زابل است. آب مازاد رودخانهی هیرمند با کانالی به آن هدایت میشود که آن را به صورت یک دریاچهی مصنوعی درآورده است و محلی شده برای تفرجگاه مردم. دهانهی غلامان دهانهی غلامان، مکان باستانی دیگری بود که بازدیدی از آن داشتیم. علت نام آن به تجار و بازرگانی باز میگردد که در زمانهای گذشته، ضمن آوردن کالایشان، غلامانی را به این مکان میآوردند و به فروش میرساندند. از شهر تقریباً چیزی باقی نمانده و گویا به دلایل خشکسالی، خالی از سکنه شده است. روستای قلعهنو دیدار بعدیمان از روستای «قلعهنو» است که یکی از زیباترین روستاهای خشتی است که تاکنون دیدهام و جالب اینکه کاملاً بافت سنتی خود را حفظ کرده است. این روستا، روستای نمونهی گردشگری استان سیستان و بلوچستان و در پنج کیلومتری جادهی زهک به زاهدان واقع شده است. تاریخ ساخت آن به اواخر قاجار و اوایل دورهی پهلوی باز میگردد. معماری این روستا کاملاً برگرفته از شرایط اقلیمی منطقه است. خانههای خشتی با سقف گنبدی و بادگیرهای معروف منطقهی سیستان، تداعیکنندهی تمدن شگرف این دیار است. قلعهنو تنها روستایی در سیستان و بلوچستان است که صد در صد معماری منازل آن قدیمی و از خشت و گل ساخته شده و با همان سبک، ویژگی خود را حفظ کرده است. با توجه به اینکه خشت و گل، سرما و گرما را در خود حفظ میکند، استفاده از این نوع مصالح و سبک معماری، مانع از خروج هوای سرد خانه میشود. این روستا به سبب نوع معماری و استفاده از مصالح سنتی، عنوان «ماسولهی جنوب شرق کشور» را به خود گرفته است. بالأخره بازدیدم از زابل و اطرافش به پایان میرسد و با آقای کیانی و خانوادهی محترمش خداحافظی میکنم و سفرم را ادامه میدهم. | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 161 |