تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,349 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,300 |
شیخ صدوق؛ مردی که با دعای امام زمانk به دنیا آمد | ||
سلام بچه ها | ||
مقاله 8، دوره 28، خرداد 96 - شماره پیاپی 327، خرداد 1396، صفحه 20-21 | ||
نوع مقاله: داستان | ||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22081/hk.2017.63881 | ||
تاریخ دریافت: 16 مرداد 1396، تاریخ پذیرش: 16 مرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
این یک نفر شیخ صدوق؛ مردی که با دعای امام زمانk به دنیا آمد سیدهاعظم سادات تا صورت ریز نقش و شاداب پسرک را دید چند قدمی به جلو رفت. با مهربانی گفت: «تو محمد هستی؟ پسر بابویه؟» پسرک با لبخند جواب داد: «بله آقا.» مرد با نگاه پرسشگرش قد و بالای پسرک را ورانداز کرد. انگار باورش نمیشد که این چند سال، آنقدر زود گذشته باشد! به درِ چوبی خانهی ابنبابویه نگاه کرد که حالا نیمهباز بود. دلش نیامد به پسرک بگوید پدرت را صدا کن. دوباره به چشمهای سیاهش نگاه کرد. چشمهای پسرک برق عجیبی داشت؛ برقی شبیه همان چشمها که مژدهی آمدنش را داده بودند. پسرک آرام و قرار نداشت. از کتابهای زیر بغل و ظرف کوچک غذایش میشد فهمید که عازم مکتبخانه است؛ اما با کلی هیجان! دستش را مشت کرد. یاد نامهای افتاد که سالها پیش صاحب همین خانه به او داده بود؛ نامهای که مهر شده بود و در کیسهی آویزان به گردنش جا داشت. با وجود خستگی زیادِ راه، تا نمایندهی امام زمانk را دید، اول نامهها را بیرون آورد و به ایشان داد و بعد وجوهات و... سه روز طول کشید تا حسین بن روح جواب بدهد: - به ابنبابویه بگویید آقا برای فرزنددار شدنش دعا کرده و مژدهی به دنیا آمدن پسری را داده که برای اسلام برکات زیادى خواهد شد. و حالا این پسر... مرد خندید و گفت: «از این میل و اشتیاق به علم و دانش که در تو وجود دارد، تعجب نمیکنم؛ چون تو با دعاى امام زمانk به دنیا آمدهای.» ***** ابنبابویه که حتماً اسمش را شنیدهاید، یکی از بزرگان دین ماست. او صاحب گنجینهی علمی بود که از اجداد بزرگوارش سینه به سینه به ارث برده بود؛ اما غم بزرگی در دل داشت. با گذشت پنجاه سال از عمر بابرکت و نشستن گردوغبار پیری روی موها و صورتش صاحب فرزندی نشده بود. او بارها و بارها از خدا خواسته بود که به او نیز فرزندی بدهد؛ اما دعایش مستجاب نمیشد. وقتی فهمید که کاروانی از شهر قم به سمت عراق حرکت میکند و یکى از دوستانش هم در این کاروان است، نامهای برای امام زمانk نوشت. قاصد، تا نمایندهی امام را دید، نامه را تقدیم ایشان کرد. بعد از گذشت سه روز جواب نامه داده شد. مژدهی به دنیا آمدن فرزند با دعای امام زمانk جوابی بود که محمد برای دوستش، ابنبابویه سوغات آورده بود. مدتی بعد صدای گریهی کودک در خانهی ابنبابویه شور و هیجانی زیاد به پا کرد. او با علم و عشق زیادی که داشت، فرزند خود را آنقدر خوب تربیت کرد که یکی از بزرگان دین شد؛ بزرگی که حتماً نامش را شنیدهاید: «شیخ صدوق». نامش محمد بن على بن حسین بنبابویه و لقبش ابوجعفر است. او در سال 305 هجرى قمرى، در شهر قم به دنیا آمد. از آنجا که خانوادهای بسیار متدین و عالم داشت، از همان کودکی برای کسب علم راهی کلاسهای مختلف شد. پدر شیخ صدوق نیز از دانشمندان معروف شیعه بود. او بیش از یکصد کتاب در موضوعات مختلف نوشته بود. شیخ صدوق سفرهای زیادی رفت. او بارها به نیشابور، مشهد، بغداد، کوفه، مکه، بلخ و... سفر کرد و در لحظه لحظهی این سفرها به فکر رسیدن به هدف مهم خود بود. او با توجه به نزدیکی زمانی که با امامان داشت با جمعآورى روایات اهلبیتU و نوشتن کتابهاى باارزش به اسلام و تشیع، فایدهی زیادی رساند. در همین سالها هم با تدریس علوم مختلف، شاگردان باسوادی تربیت کرد که از افتخارات دین اسلام شدند. مهمترین کتاب روایی شیعیان که شیخ صدوق نوشته «من لا یحضره الفقیه» است. در این کتاب نزدیک به ششهزار حدیث بر اساس موضوعات مختلف فقهى گردآوری شده است. شیخ صدوق در مقدمهی کتاب اینطور نوشته است: «من نخواستم مانند سایر نویسندگان روایاتى را که در هر موضوع رسیده است، ثبت کنم، بلکه در این کتاب روایاتى را آوردهام که بر اساس آن فتوا مىدهم و آنها را صحیح مىدانم و معتقد به درستی آنها هستم و میان من و پروردگار، حجت است.» این عالم بزرگ که با دعای امام زمانk به دنیا آمده بود، بعد از عمری پر از خیر و برکت برای اسلام و مسلمانان در سال 381 هجرى قمری در شهر ری از دنیا رفت و پس از تشییع جنازهای باشکوه، در نزدیکى مرقد حضرت عبدالعظیم حسنى (در شهر رى) به خاک سپرده شد. در زمان فتحعلیشاه قاجار مرقد شیخ صدوق که در باغی به نام «باغ مستوفی» در زمینهای زراعی شهر ری قرار داشت، بر اثر بارش زیاد باران خراب شد. وقتی که چند نفر برای تعمیر و بازسازی آن مکان آمدند، با جسدی سالم روبهرو شدند. بعد از بررسی سنگی را پیدا کردند که رویش نوشته شده بود: «این قبر (آرامگاه) دانشمند کامل محدِّث، مورد اعتماد محدِّثین، صدوق طایفهی شیعه، ابوجعفر محمد بن علی بن حسین بن موسی بنبابویه قمی است.» این خبر در شهر ری و تهران پیچید. وقتی که به گوش فتحعلیشاه رسید، وی دستور داد سرداب را نپوشانند تا او به آن مکان برود و جسد را از نزدیک ببیند. شاه به همراه گروهی از علما و افراد معروف و بانفوذ به دیدن جسد شیخ صدوق رفتند. بعد از دیدن این افراد، دوباره مرقد شیخ صدوق بازسازی شد و با وجود این اتفاق، از محبوبیت بیشتری در بین مردم برخوردار شدند. منابع: بحرالعلوم طباطبائی، سیدمهدی، رجال السید بحرالعلوم (المعروف بالفوائد الرجالیه)، بحرالعلوم، محمد صادق و بحرالعلوم، حسین، ج۳، ص۳۰۱. صدوق، محمد بن على، من لا یحضره الفقیه، ترجمه: غفارى، علیاکبر و بلاغى، صدر بلاغى، محمد جواد، مقدمه ج۱، ص۸ – ۱۱. صدوق، محمد بن على، ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ص9. مامقانی، عبدالله، تنقیح المقال فی علم الرجال، محقق: مامقانی، محیالدین و مامقانی، محمدرضا، ج۳، ص۱۵۴ (اقتباس از دانشنامهی حوزوی ویکی فقه). طوسى، محمد بن حسن، الغیبة للحجة، ص۳۲۰. دبیرخانهی بزرگداشت شیخ صدوق، ویژهنامهی بزرگداشت شیخ صدوق، ص۴۴. شیخ صدوق پاسدار حریم ولایت، ص77. | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 157 |