تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,345 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,298 |
باغهایی در شیشه | ||
سلام بچه ها | ||
مقاله 17، دوره 28، تیر 96 - شماره پیاپی 328، تیر 1396، صفحه 28-28 | ||
نوع مقاله: اگزوز (چند صفحه ناقابل دربارهی محیط زیست) | ||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22081/hk.2017.64142 | ||
تاریخ دریافت: 07 شهریور 1396، تاریخ پذیرش: 07 شهریور 1396 | ||
اصل مقاله | ||
باغهایی در شیشه راضیه احمدی مامانم همیشه میگوید: «دوتا انتخاب مهم توی زندگی آدم هست؛ اولی انتخاب رشته و دومی ازدواج. حالا که نوبت اولین انتخاب مهم توی زندگیام شده بود، حسابی دستپاچه و نگران بودم. جمعه بود و به خانهی پدربزرگ رفتیم. خالههاجر و داییعلی هم با بچههاشون آمده بودند. چشم دیدن سامان را نداشتم؛ با آن عینک تهاستکانیاش! از وقتی رفته بود رشتهی ریاضی همه بهش میگفتند آقای مهندس. حالا هم که نوبت به انتخاب رشتهی من بود، شده بودم نقل مجلس اقوام. من با همهچیز گلدان درست میکردم، حتی قوطیهای خالی روغن نباتی. تازگیها هم که مد بود گل و گیاه را توی شیشه و حتی لامپهای سوخته بکارند. علاقهام به این کار باعث شده بود وقتم را دنبال شیشه و ظرفهای عجیب توی آشپزخانه و انبار بگذرانم. دلم میخواست کشاورز بشوم؛ ولی بابام همیشه میگفت: کشاورزی که نیاز به درس خواندن ندارد، با سیکل هم میتوانی کشاورز بشوی! توی همین فکرها بودم که یکدفعه با صدای دایی به خودم آمدم: «خب داییجون، میخوای چه رشتهای انتخاب کنی؟» نگاهی به بابا انداختم که با ابروهایش اشاره میکرد چیزی نگویی؛ وگرنه... بادی در غبغب انداختم و گفتم: «تجربی.» مامان چای توی حلقش پرید و به سرفه افتاد. دایی دوباره گفت: «به به، دکتر آینده!» گفتم: «رشتهی تجربی که فقط دکتری نیست. من میخواهم «باتل گاردن» بخونم.» بابابزرگ گفت: «چی؟ فیتل گاردی؟» یکدفعه کلّ خانه از خنده منفجر شد. دایی گفت: «ساکت! خب ببینم حالا چی هست؟ نکنه مربوط به فضامضا و انرژی هستهایه؟» اخمهایم را توی هم کشیدم و گفتم: «باتل گاردن یا باغ شیشهای مربوط به کشاورزیه.» بابا که حسابی عصبانی شده بود، گفت: «نه، سعید داره شوخی میکنه.» گفتم: «نه، شوخی چیه؟ باتل گاردن، یعنی کاشت گل و گیاه توی شیشههای خاص که البته یه جوری هم به حفظ گیاههایی که در معرض نابودی هستن کمک میکنه.» بابابزرگ دوباره گفت: «عجب! همه میرن کرهی ماه رو بگیرن، نوهی ما میخواد فیتل گاردی بشه.» حسابی ناراحت بودم؛ اما این حرفها باعث نمیشد که من نظرم را عوض کنم. مطمئن هستم که بالأخره یک کشاورز نمونه خواهم شد.
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 143 |