تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,200 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,126 |
چرا دستخط مان در دست کسی نیست؟ | ||
سلام بچه ها | ||
مقاله 3، دوره 28، مرداد 96 - شماره پیاپی 329، مرداد 1396، صفحه 4-4 | ||
نوع مقاله: سرمقاله | ||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22081/hk.2017.64208 | ||
تاریخ دریافت: 19 شهریور 1396، تاریخ پذیرش: 19 شهریور 1396 | ||
اصل مقاله | ||
چرا دستخط مان در دست کسی نیست؟ زهراسادات زیدی رسمِ خوبی داشتهاند آدمهایِ قدیم؛ بازیِ جالبِ دوطرفهای میانشان رواج داشته است؛ میان بزرگانشان، آدم مهمهایشان، کلهگندههایشان بیشتر. چه کار میکردهاند؟ برای هم نامه مینوشتهاند. حرفهایشان را با نامه به هم میگفتهاند. نه از این اسلام و احوالپرسیهای روتین و معمولی؛ نه از این حرف بیار، حرف ببرهایِ خالهزنکی! حرفهای مهمشان را، عمقترین حالتهای روحیشان را، تحلیلها و درگیریهای فکریشان را، سؤالهایِ بیجوابشان را برای هم مینوشتهاند. عمیقترین، خالصترین و پیچیدهترین احساسات عاشقانه و سؤالهای فلسفیشان را برای هم میگفتهاند. همدیگر را شریک میکردهاند در همهی اینها! گوش شنوایی را پیدا میکردهاند و با او وارد کنش – واکنشِ کلمهها میشدهاند. یکجور بازیِ دوجانبه راه میانداختهاند و پا به پای هم راه میآمدهاند. زندگینامهی بزرگان را خواندهاید؟ پر از این نامهنگاریهاست. اگر این نامههای بازمانده از بزرگان نبودند، اصلاً شناختِ شخصیتشان ممکن نمیشد. بتهوون به برادرانش نامه مینوشته است. ونگوگ به برادرش تئو، گوستاو فلوبر به لوئیز کوله، ژرژ ساند و... «در جستوجوی زمان از دسترفتهی» مارسل پروست، سرشار از نامههای اوست. جبران خلیل جبران، جمالزاده، نیما یوشنج، جلال آل احمد و... با دوستانشان نامهنگاریهای بسیاری داشتهاند. اغلب مشاهیر به معشوقشان نامه مینوشتهاند. این نامههای عاشقانه بخش دیگری از روح آنان بوده که عریان میشده است. چرا ما با کسی یا کسانی نامهنگاری نداریم؟ چرا ما نامه نمینویسیم و جوابی نمیگیریم؟ چرا دستخطمان دست کسی نیست؟ چرا گنجهای نداریم برای نگهداری دستخط دیگران؟ اگر یک روزی معروف شدیم، بعد خواستند ما را به دنیا معرفی کنند، اگر بیایند تمام گنجههایمان را هم بگردند، به خاطر خدا هیچ نامهای از هیچ دوستی پیدا نمیکنند! اگر این روزنامهنگارهای سمج، این کلکسیوندارهای معروف، شمارهی همهی دوستانمان را هم پیدا کنند و به تکتکشان هم زنگ بزنند، دریغ از یک نامه به دستخط ما برای فروش و مزایده! آمدیم و معروف شدیم آن وقت چی؟ رومن رولان عصر ما، زندگینامهیمان را از روی چی بنویسد؟ نامهنگاری خوب است. من همیشه از خواندن نامهنگاری آدمها با یکدیگر لذت میبرم. از اینکه میبینم از خلال همین کلمهها، همین عریانگوییها، همین بحثها و حرفها و شرح حالگوییهای دوجانبه، به کشف و شهودی از دنیای روح و فکر و احساسات خود و دیگری میرسند، همین برایم جذاب است! نامههای عاشقانه را دوست دارم. نامههای عاشقانهی آدمهای معروفی که تو همیشه روی اجتماعی، علمی، ادبی یا فرهنگیشان را دیدهای، همیشه برایم خواستنی بوده است. درست است که سیدعلی صالح گفته است: «حالا سالهاست که دیگر هیچ نامهای به مقصد نمیرسد»، ولی شاید بشود رسمِ آدمهای بزرگ تاریخ را احیا کرد! چرا که نه؟ | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 160 |