تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,199 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,122 |
حرفهای ناگفته | ||
سلام بچه ها | ||
مقاله 13، دوره 28، آذر 96 - شماره پیاپی 333، آذر 1396، صفحه 26-27 | ||
نوع مقاله: دانستنیها | ||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22081/hk.2017.64931 | ||
تاریخ دریافت: 03 دی 1396، تاریخ پذیرش: 03 دی 1396 | ||
اصل مقاله | ||
علی آرمین عبور ممنوع من بعضی وقتها با خودم فکر میکنم چرا دین ما بعضی چیزها را ممنوع کرده است. مثلاً چرا دست دادن مرد با زن نامحرم ممنوع است؟ چند وقت پیش توی کوچهی ما پیرزنی زمین خورد، یکی از مغازهداران که میخواست او را از روی زمین بلند کند، دستکش به دستش کرد، دست آن پیرزن را گرفت و بلندش کرد. او اگر دستکش نمیپوشید میتوانست خیلی زودتر به کمک آن خانم برود. آیا فکر نمیکنید بعضی چیزها در دین ما دست و پا گیر است؟ امیرعلی – ز، از زنجان سلام امیرعلی، امیدوارم هر جا هستی حالت خوب باشد و همیشه ذهن کنجکاو و پرسشگری داشته باشی. سؤالی که شما پرسیدهای در واقع سه سؤال است. که من سعی میکنم هر کدامش را جداگانه بیاورم و پاسخ دهم. سؤال اولت این است که چرا اسلام بعضی چیزها را ممنوع کرده است؟ ممنوع بودن چیزی نیست که مخصوص اسلام باشد. شما هر جا که بروی برای خودش قانونی دارد و چیزهایی را ممنوع کرده است. مثلاً وقتی وارد کتابخانه میشویم، میبینیم که روی دیوار یک تابلو نصب است «لطفاً سکوت را رعایت کنید» و این یعنی حرف زدن ممنوع. کسی که رانندگی میکند خیلی چیزها برایش ممنوع است؛ مثل خوردن و آشامیدن در حین رانندگی، حرف زدن با گوشی همراه، بیشتر از سرعت مجاز رفتن، از سمت چپ سبقت گرفتن و خیلی چیزهای دیگر. مدرسه هم که میرویم یک سری ممنوعهایی دارد؛ مثل اینکه حتماً باید لباس فرم مدرسه را بپوشیم و حق نداریم با لباس دیگری به مدرسه برویم. حق نداریم توی کلاس تخمه بشکنیم، حق نداریم دیر کنیم و باید سر ساعتی که مشخص شده در مدرسه باشیم. نمیتوانیم هر وقت دلمان خواست از کلاس بیرون بیاییم و هر وقت دلمان خواست وارد کلاس شویم و چیزهای دیگر. حتی در بعضی مدرسهها آوردن ساعت، انگشتر و موبایل به مدرسه ممنوع است. عیادت بیماران در بیمارستان هم برای خودش قانونی دارد؛ مثلاً ورود بچهها ممنوع است و کسی حق ندارد در غیر از ساعتهای ملاقات به دیدن بیماران برود. هر چیزی که ممنوع است دلیلی دارد اما امیرعلیجان، الآن میخواهم یک سؤال از تو بپرسم. اصلاً چرا این چیزها را ممنوع کردهاند؟ مطمئنم که تو هم مثل من بر این باوری که اینها لازم است و هر کدامش برای خودش دلیلی دارد. مثلاً تخمه شکستن سر کلاس، یک نوع بیاحترامی به معلم است و باعث میشود تمرکزمان از بین برود. به همین خاطر است که ممنوع شده است. ممکن است بگویی خب، من قبول دارم که بعضی از ممنوعها خوب است و دلیلش را میدانم، ولی چرا باید ممنوعیّت چیزهایی را که دلیلش را نمیدانم، بپذیرم؟ پس جناب امیرعلی، الآن ما با هم میتوانیم یک قانون برای خودمان درست کنیم. این قانون که «من فقط چیزی را میپذیرم که دلیلِ ممنوع بودنش را فهمیده باشم.» مثلاً ما چون دلیل ممنوع بودن تخمه خوردن را میدانیم، حق نداریم در کلاس تخمه بشکنیم، ولی چون دلیل ممنوع بودن پوشیدن لباس غیرفرم را نمیدانیم، میتوانیم با لباس غیرفرم به مدرسه برویم و برای ما ایرادی ندارد. به نظر تو آیا چنین قانونی درست است و ما اگر طبق آن عمل کنیم، ضرر نمیکنیم؟ برای اینکه بدانیم چنین قانونی درست است یا نه، باید آن را آزمایش کنیم. من میخواهم با یک مثال آن را آزمایش کنم. فرض کن مادربزرگت مریض شده و تو او را پیش یک پزشک متخصص میبری. پزشک برای مادربزرگ نسخهای مینویسد و در ضمن به او میگوید که تا مدتی نباید نان گندم بخورد و به جای آن باید نان جو بخورد. شما به خانه برمیگردید. پزشک، نان گندم را برای مادربزرگ ممنوع کرد؛ اما آیا تو و مادربزرگت دلیلش را میدانید؟ آیا حالا که دلیلش را نمیدانی، میتوانی به مادربزرگ بگویی نان گندم بخور و هیچ ضرری برایت ندارد؟ قطعاً چنین حرفی به مادربزرگت نمیزنی، بلکه از او میخواهی که نان گندم نخورد. راستی چرا حرف پزشک را گوش میدهی با اینکه دلیلش را نمیدانی؟ فکر میکنم به این خاطر باشد که تو پزشک را انسان دانایی میدانی که اگر حرفی میزند حتماً برایش دلیلی دارد. ممکن است ما دلیلش را نفهمیم، ولی حتماً او دلیل خوبی برای ممنوع کردن بعضی غذاها دارد. اگر اینطور است پس فکر میکنم باید کمی قانونمان را تغییر دهیم. مثلاً میتوانیم قانونمان را اینطور بسازیم که «هر چیزی را که دلیلِ ممنوع بودنش را فهمیدم یا یک نفر که دانا و متخصص است آن را ممنوع کرده باشد، میپذیریم.» ممنوعهای اسلام هم دلیل دارند خداوند ما را خلق کرده و بیشتر از هر کس دیگری از سود و زیان ما باخبر است. ممنوعهای دین اسلام را خدای متعال که از همه داناتر است، آورده است و همهی آنها دلیل دارند. البته ممکن است ما دلیل بعضی از آنها را بدانیم و دلیل بعضی را ندانیم. به ممنوعهای اسلام «حرام» گفته میشود. طبق قانونی که با هم ساختیم، حتی اگر دلیل ممنوع بودن و حرام بودن کاری را نفهمیم، باز هم باید آن کار را انجام ندهیم؛ چون یک متخصص و دانا و در واقع متخصصترین و داناترین شخصی که در عالم وجود دارد، این کار را ممنوع کرده است؛ که همان خداوند حکیم و مهربان است. سؤال دومت این بود که چرا دست دادن مرد با زن نامحرم ممنوع است؟ دست دادن با مرد یا زن نامحرم در سنین کودکی اشکالی ندارد، ولی وقتی آدم به سنّ بلوغ میرسد و کمکم نوجوان و جوان میشود نسبت به نامحرم احساس متفاوتی پیدا میکند. یک نوجوان با خواهر و مادرش خیلی راحت است. وقتی با خواهرش دست میدهد، همان احساس را دارد که انگار با برادرش یا همکلاسیاش دست داده است. یا وقتی با مادرش دست میدهد انگار با پدرش دست داده است و هیچ احساس دیگری ندارد؛ اما این قضیه در مورد نامحرم فرق میکند. وقتی نوجوان یا جوانی با یک نامحرم دست میدهد، ممکن است احساس تازهای در او پیدا شود که ذهنش را منحرف کند. در واقع این دست دادن میتواند او را دچار احساساتی کند که مهار کردنش برای او مشکل باشد. البته ممکن است که بتواند روی احساساتی که به وجود آمده پا بگذارد و به آن توجهی نکند، ولی به هر حال دردسرهایی برای او ایجاد میکند. تصور کن در یک علفزار هستی و یک کبریت دستت دادهاند. کبریت را روشن میکنی و گوشهای از علفزار میاندازی. اگر سریع بجنبی میتوانی با پا یا وسیلهی دیگری آتش را مهار کنی، ولی اگر تنبل باشی و کمی سستی کنی، همهی علفزار میسوزد و خاکستر میشود. دست دادن با نامحرم هم یک چنین حالتی را دارد. وقتی دست میدهی شعلهی کوچکی در تو روشن میشود. بعد یا تو آن را سریع مهار میکنی و یا تمام مزرعهات را میسوزاند. اسلام به ما میگوید اصلاً از همان ابتدا کبریتت را روشن نکن و توی علفزار نینداز که بخواهی بعدش این همه دردسر داشته باشی و ممکن باشد شعلهاش بزرگ و بزرگتر شود و خیلی از داشتههایت را بسوزاند. آیا این دستور اسلام مطابق با عقل نیست؟ آیا اسلام نمیخواسته با این ممنوعیّت، زندگی ما را راحتتر کند و ما را از افتادن در مشکلات متعدّد محافظت کند؟ در سؤال سوم گفته بودی چند وقت پیش توی کوچهی ما پیرزنی زمین خورد، یکی از مغازهداران که میخواست او را از روی زمین بلند کند، دستکش به دستش کرد، دست آن پیرزن را گرفت و بلندش کرد. او اگر دستکش نمیپوشید میتوانست خیلی زودتر به کمک آن خانم برود. آیا فکر نمیکنید بعضی چیزها در دین ما دست و پا گیر است؟ فکر میکنم آن مغازهدار احکام اسلامی را درست بلد نبوده است. اگر او یک مقدار سلیقه داشت، میتوانست قسمتهای پوشیدهی دست پیرزن را بگیرد. معمولاً آستین لباس، از بازو تا روی مچ را میپوشاند. مغازهدار میتوانست بازو، ساعد یا مچ پیرزن را بگیرد و کمکش کند. حتی اگر مغازهدار چارهای نداشت نیازی به پوشیدن دستکش نبود؛ زیرا پیرزن نیاز به کمک فوری داشته و پوشیدن دستکش باعث اذیت شدن او و تحمّل بیشتر درد شده است. در مواقعی که شخصی مریض است یا نیازمند کمک است، اسلام، در صورتی که محرمی نباشد، اجازه میدهد شخص نامحرم، به اندازهای که لازم است، به بدن نامحرم دست بزند. اسلام هیچوقت نمیخواهد زندگی را بر ما سخت کند بلکه اگر ممنوعهایی هم وجود دارد دقیقاً مثل تابلوهای راهنمایی رانندگی است که جان و سلامتی ما را حفظ میکند و باعث میشود آسیبی به ما نرسد. خداوند در قرآن میفرماید: «خدا آسانی شما را میخواهد و سختی شما را نمیخواهد.» امیدوارم هر چه میگذرد از دلیلِ احکام خدا بیشتر سر در بیاوری و شیرینی احکام اسلام را بیشتر بچشی. | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 185 |