تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,282 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,199 |
کی پرزورتره؟ | ||
سنجاقک | ||
مقاله 6، دوره 14، دی (154)، دی 1396، صفحه 8-9 | ||
نوع مقاله: داستان | ||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22081/sn.2017.65068 | ||
تاریخ دریافت: 30 دی 1396، تاریخ پذیرش: 30 دی 1396 | ||
اصل مقاله | ||
معصومهسادات میرغنی شیر بزرگ پارچهای از روی کمد پرید پایین. خودش را توی آینه دید. یال کامواییاش را شانه کرد. دکمهی قرمز روی دلش را فشار داد و گفت: «غررررر! پسرم، تو هم این کار را بکن!» شیرکوچولو از روی کمد عروسکها پرید پایین. خودش را توی آینه دید و گفت: «دوست ندارم کسی را بترسانم.» باباشیر گفت: «غررررر! به ما میگویند قویترین حیوان جنگل.» سنجاب بوقبوقی و خرگوش پلاستیکی با شنیدن صدای شیر بزرگ لرزیدند و همدیگر را بغل کردند. شیرکوچولو از توی آینه، موش کوکی را دید. موشی روی فرش خوابیده بود و میلرزید. او دست و پاهایش را به هم چسباند تا کمی گرم شود؛ امّا باز هم چیلیک چیلیک لرزید. شیرکوچولو فکری کرد. یالش را از دور گردنش درآورد. باباشیر عصبانی شد و داد زد: «زود آن را بینداز دور گردنت! شیرِ بییال که شیر نیست.» شیرکوچولو رفت طرف عروسکها. همه با تعجّب به او نگاه کردند. یالش را انداخت روی موشی. موشی چشمهایش را باز کرد و عقبعقب رفت. شیرکوچولو گفت: «پتوی نرم قهوهای نمیخواهی دوست من؟» موشی به یال قهوهای نگاه کرد. قاهقاهقاه خندید و گفت: «قایمموشک دوست داری؟» شیرکوچولو توی اتاق بالا و پایین پرید. چشمهایش را بست و شروع کرد به شمردن «یک، دو، سه...» | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 160 |