تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,212 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,133 |
ماجراهای کلاغ خنگ | ||
سلام بچه ها | ||
مقاله 23، دوره 28، دی 96 - شماره پیاپی 334، دی 1396، صفحه 52-52 | ||
نوع مقاله: داستان | ||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22081/hk.2018.65163 | ||
تاریخ دریافت: 02 بهمن 1396، تاریخ پذیرش: 02 بهمن 1396 | ||
اصل مقاله | ||
بدنسازی کلاغی 1- پشت ویترین یک تلویزیون فروشی، تلویزیون روشن است. تلویزیون یک کلاغ را نشان میدهد که روی سکوی اول پرورش اندام ایستاده و بسیار هیکل درشتی دارد. کلاغ لاغر قصه هم با چند پرندهی لاغر دیگر جلوی مغازه روی کمر یک گربه نشستهاند و در حال تماشای تلویزیون هستند و کلاغ هوس میکند که به بدنسازی برود و میگوید: «مگه من چیم از این کلاغه کمتره؟» چند موش هم از ترس گربه از لب جوی سرک کشیده و تلویزیون را نگاه میکنند. 2- کلاغ به یک باشگاه بدنسازی میرود. با خودش میگوید: «حالا صبر کن ببین با خودم چه کار کنم!» بالای ورزشگاه نوشته: باشگاه بدنسازی پنجه وای وای. ویژهی پرندگان. ورود پیشیهای پررو اکیداً ممنوع است. دو – سهتا پرنده هم در حال خروج هستند و بدنهای ورزشکاری دارند. توی باشگاه، دو طرف یک وزنه، دوتا گربهی دستوپا بسته و اسیر را بستهاند و یک پرنده دارد با آنها وزنه میزند. یک طرف دیگر دو طرف دمبل دوتا موش را بستهاند و یک پرنده دارد دمبل میزند. 3- کلاغ در حال خارج شدن از باشگاه بدنسازی است و چند آمپول به باسنش یا پروبالش زدهاند. روی یک آمپول نوشته: آمپول عضلهی پا. روی یکی دیگر نوشته: آمپول عضلهی بال. روی یکی دیگر نوشته: آمپول عضلهی اینور. روی یکی دیگر نوشته: آمپول عضلهی اونور. یک قوش شکاری هم بالای درخت او را دیده. قوش میگوید: «عجب گوشتی داره. باهاش فسنجون کلاغی درست میکنم.» 4- قوش که پرندهای شکاری است، کلاغ را زیر میکروسکوپ گذاشته و با دقت او را نگاه میکند. قوش میگوید: «عه... تو هم که شانس ما با آمپول چاق شدی! مگر دیوانهم بخورمت. قلب و کبدم از کار میافته!
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 136 |