تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,164 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,091 |
شهر فرنگی | ||
سلام بچه ها | ||
مقاله 13، دوره 28، بهمن 96 - شماره پیاپی 335، بهمن 1396، صفحه 24-24 | ||
نوع مقاله: شغل های قدیمی | ||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22081/hk.2018.65353 | ||
تاریخ دریافت: 09 اسفند 1396، تاریخ پذیرش: 09 اسفند 1396 | ||
اصل مقاله | ||
بیژن شهرامی - سلام پدرجان. - سلام جانم، حمیدی؟ - نه، امیرم، دوست نوهیتان. - خوشآمدی. - آمدهام شهر فرنگ ببینم. - (با خنده) شهرفرنگ؟ کمی دیر آمدهای! - (با خنده) یک کم دیر آمدهام، عیب ندارد! - پسرم من سالهای خیلی دور شهر فرنگی داشتهام. - آمدهام کمی دربارهاش برایم حرف بزنید. - حالا این شد یک چیزی. - سراپا گوشم. - جانم برایت بگوید دستگاه شهرفرنگی، زمان مظفرالدین شاه به ایران آمد. شاه قاجار در سفر به فرنگ نمونهای از آن را در نمایشگاهی در پاریس دید و دستور داد چند تایی از آن را به تهران آوردند. - چه جالب! - بله و جالبتر اینکه مورد استقبال مردم مخصوصاً بچهها قرار گرفت و به عنوان یک شغل آبرومند سری بین سایر مشاغل درآورد. - طرز کارش چه طور بود؟ - تعدادی عکس را طوماروار دور دو تکه چوب (محور) میبستند، جوری که از دورِ یکی باز و دورِ دیگری بسته میشد. دریچههایی هم به سمت این عکسها باز میشد که مشتریان با دادن پول چشم بر آن میگذاشتند. - کمرشان درد نمیگرفت؟ - نه، چند دقیقهای بیشتر نبود، بعد درِ دریچه را از پشت میبستم و به شوخی میگفتم: «سگ سیاهه نخوردت!» - همهی عکسها مال فرنگ بود؟ - نه، از عکسهای متنوعی استفاده میکردیم. - دربارهی عکسها توضیح هم میدادید؟ - بله. - دستگاه را چهطور جابهجا میکردید؟ - چرخ داشت. - خاطرهای هم از شغلتان دارید؟ - خیلی. - یکی از آنها را برایم تعریف میکنید؟ - بله، یک بار پای صحبت عالم بزرگ شهر(1) نشسته بودم. با لبخند به من اشاره کرد و فرمود: دنیا مثل دستگاه شهر فرنگی این آقامحمد است، تا میخواهی گرم تماشا شوی، میگویند وقت تمام است! - دلتان میخواهد یکبار دیگر پشت دستگاه شهرفرنگی بایستی؟ - همه آرزویم؛ اما چه کنم که بسته پایم... 1. آیتالله برهانq. | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 169 |