تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,478 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,414 |
دراکولا | ||
سلام بچه ها | ||
مقاله 18، دوره 28، اسفند 96 - شماره پیاپی 336، اسفند 1396، صفحه 30-31 | ||
نوع مقاله: داستان | ||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22081/hk.2018.65514 | ||
تاریخ دریافت: 05 اردیبهشت 1397، تاریخ پذیرش: 05 اردیبهشت 1397 | ||
اصل مقاله | ||
سعید عسکری منشی عمو زایمان کرده بود و به مطب نمیآمد. اول تابستان بابا به عمو گفت: «اگر میشود این پسر را هم بیاور وردست خودت هم کمکت میکند و هم اینکه خودش تابستان بیکار و علاف نمیماند.» عمو کمی با شک و دو دلی نگاهم کرد و بعد گفت: «باشه عیبی نداره. یه چند روزی بیاد ببینم چهکار میکنه!» آنروز تا ظهر هیچکس نیامد. میخواستم بروم بیرون هوایی بخورم که یکدفعه یک مرد با عجله وارد مطب شد. بعد هم گفت: «یک نوبت میخواستم.» دفتر خالی نوبتها را ورق زدم و گفتم: «برای دو هفتهی دیگر نوبت داریم، اسمتون رو بنویسم؟» یکدفعه عمو از اتاقش بیرون آمد و گفت: «لطفاً بفرمایید! ببخشید منشی من تازهکار است. مریض کی هست؟» مرد گفت: «تو ماشین است، الآن میآورمش.» مرد با یک پسر همسنوسال من وارد مطب شد. او زیر بغل پسر را گرفته بود. عمو به کمکش رفت. پسر پشت سر هم سرش را به چپ و راست میچرخاند. یاد پاندول ساعت مادربزرگم افتادم. هر چند لحظه یکبار هم شانهی چپ خود را بالا میانداخت. او را به سختی روی صندلی نشاندند. دائم تکان میخورد. انگار در بدنش چرخدنده کار گذاشته بودند! گفتم: «به سرش ضربهای چیزی خورده، چرا اینطوری میکند؟» عمو دوباره به من چشمغره رفت و به مرد گفت: «اسمش چیه؟ چه اتفاقی افتاده؟» مرد گفت: «شاهین وارسته. آقای دکتر نمیدونم چی شده؟ امروز میخواستیم برویم مهمانی. به شاهین گفتیم تو هم بیا؛ اما شاهین گفت میخواهد درس بخواند. امسال چند تا تجدیدی دارد. ما هم رفتیم مهمانی، وقتی آمدیم دیدیم توی اتاقش مشغول بازی کامپیوتری است. بعد هم یکدفعه حالش خراب شد.» پرسیدم: «اسم بازیاش چی بود؟» با نگاه غضبناک عمویم فهمیدم که نباید این سؤال را میکردم. با دقت به چهرهی شاهین وارسته، که خیلی وارفته بود، نگاه کردم؛ قیافهاش آشنا بود. شاهین را شناختم؛ پارسال توی مدرسهی ما درس میخواند. شاگرد اول کلاس به چه روزی افتاده بود. عمو مشغول معاینه شاهین شد و بعد از چند لحظه گفت: «متأسفانه آقاشاهین به علت بازی طولانی، دچار حملهی عصبی شده. نمیدانم بازیاش چی بوده که اینقدر به او فشار عصبی وارد کرده!» شاهین سرش را بالا آورد، لبخند وحشتناکی زد و با صدای کلفتی گفت: «دراکولا... خونآشام 99... دراکولا... خونآشام 99.» با خوشحالی گفتم: «این بازی را من هم دارم. یعنی امروز از یکی از بچهها امانت گرفتم تا بازی کنم.» عمو با عجله گفت: «بده ببینم.» سیدی بازی را به عمویم دادم. عمویم آن را با دقت زیر و رو کرد. نوشتههای انگلیسی روی آن را خواند و گفت: «تو هیچ میدانی این بازی برای چه کسانی ساخته شده؟» خندیدم و گفتم: «خب معلوم است عموجان، برای بچهها ساخته شده است.» عمو با ناراحتی گفت: «نخیر پروفسور! این بازی برای افراد بالای بیست سال ساخته شده است. اشتباه تو و بیشتر بچهها همینجاست که هر بازیای که گیرشان میآید، مشغول آن میشوند. هرکس باید سراغ بازیهای مناسب سن خود برود.» بعد عمو فشارخون شاهین را هم گرفت و گفت: «فشارخونش هم خیلی بالاست. کمک کنید روی تخت بخوابد. باید یک آرامبخش به او تزریق کنم.» بعد از اینکه شاهین روی تخت خوابید. عمو آمپول را به او تزریق کرد. شاهین کمکم آرام گرفت و چشمانش را بست. عمو پرسید: «شاهین در روز چهقدر بازی میکند؟» پدر شاهین آهی کشید و گفت: «دقیقاً نمیدانم. شاهین روزی سه- چهار ساعت میرود اتاقش که درس بخواند؛ اما هر وقت میرویم پیش او میبینیم مشغول بازی است...» گفتم: «حتماً معتاد شده...» اینبار پدر شاهین چنان با خشم به من نگاه کرد که زهرهترک شدم! آهسته و با ترسولرز گفتم: «منظورم معتاد کامپیوتری است. نه معتاد...» عمو گفت: «انشاءالله حال شاهین خوب میشود؛ اما شما بعد از این باید بیشتر مراقب او باشید که هم سراغ هر بازیای نرود و هم اینکه زمان بازی او کنترل شده و مشخص باشد. متأسفانه بازیهای کامپیوتری و اینترنت هم میتوانند اعتیادآور باشند. بهطوریکه فرد از کار و زندگیاش میافتد.» آقای وارسته گفت: «دیگر اجازه نمیدهم بازی کند. مدتی است او را به حال خودش رها کردهام. اصلاً کامپیوتر را میفروشم. او گفت میخواهد با کامپیوتر درس بخواند و تحقیق انجام دهد؛ اما حالا میبینم بلای جانش شده...» - آقای وارسته! کامپیوتر، اینترنت و حتی بازیهای کامپیوتری، هم میتوانند خیلی مفید باشند و هم خیلی مضر. مهم این است که ما از آنها چگونه استفاده کنیم. متأسفانه تعداد زیادی از نوجوانان و حتی بزرگسالان از کامپیوتر و دیگر ابزار مشابه استفاده درستی نمیکنند و برای همین دچار آسیبهای جسمی و روحی زیادی میشوند. کم شدن دید، فشارخون بالا، حملههای عصبی، چاقی ناشی از بیتحرکی، خمیدگی پشت، منزوی شدن و حتی سکته، از آثار انجام بازیهای طولانی و نامناسب کامپیوتر، تبلت و گوشی همراه است. در همین موقع، شاهین کمکم چشمانش را باز کرد و با تعجب پرسید: «من کجا هستم؟ اینجا چهکار میکنم.» من هم گفتم: «تو الآن توی یک بازی هستی، یعنی بودی! از کامپیوتر شکست خوردی، الآن هم در مغازهی ما، ببخشید مطب ما هستی!» آقای وارسته و عمو که از شنیدن حرفهای من خندهیشان گرفته بود، به شاهین کمک کردند که از روی تخت بلند شود. | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 103 |