| تعداد نشریات | 54 |
| تعداد شمارهها | 2,530 |
| تعداد مقالات | 35,886 |
| تعداد مشاهده مقاله | 15,515,811 |
| تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 7,105,249 |
خنده منده | ||
| پوپک | ||
| مقاله 10، دوره 25، فروردین - شماره پیاپی 285، فروردین 1397، صفحه 18-19 | ||
| نوع مقاله: طنز | ||
| شناسه دیجیتال (DOI): 10.22081/poopak.2018.65695 | ||
| تاریخ دریافت: 05 تیر 1397، تاریخ پذیرش: 05 تیر 1397 | ||
| اصل مقاله | ||
|
لیلا چیذری چرا لاغر دوتا صابون همدیگر را میبینند، اولی به دومی میگوید: «چرا اینقدر لاغر شدی؟» دومی میگوید: «آخه دیروز حمام بودم!» *** دزد و زندانی زندانی: «بگو ببینم، چرا دستهایت را بستند و دستگیرت کردند؟» دزد: «چون اگر نمیبستند فرار میکردم!» *** آشتی بیموقع ساعت 6:30 صبح توی سرویس مدرسه، گویندهی رادیو گفت: «همین الآن با هر کس قهر هستید تماس بگیرید و آشتی کنید.» گفتم: «والله الآن این ساعت با هر کی آشتی هستیم هم زنگ بزنیم، قهر میکند!» *** جمله با بالش اولی: «با بالش جمله بساز.» دومی: «شکارچی برای شکار پرنده، تیر زد توی بالَش...» - این بالش نه، آن بالش. - خب، با تیر زد توی اون بالش. - بابا اصلاً بالش را بیخیال با تشک جمله بساز. - تو شک داری که شکارچی زد توی بالش؟ - ای بابا، اصلاً با پتو جمله بساز. - آها، پَتو شک داری که تیر خورده به بالش! - واااااااای، آقاجان با تخت جمله بساز اصلاً! - خیالت تخت، من خودم دیدم خورد توی بالش! *** گوش و چشم تیز محمود: «مسعود آن مورچه را نوک قلهی کوه میبینی؟» مسعود: «نه محمودجان، من چشمهایم مثل تو قوی نیست، ولی گوشهایم تیزه، صدای پایش را میشنوم.» *** بیست اینجوری ناصر: «مامان، بالأخره نمرههایم بیست شد.» مادر با خوشحالی: «واقعاً، میدانستم میتوانی، حالا کدام درسهایت را بیست شدی؟» ناصر: «مامانجان ریاضی شدم 8، علوم هم 12، نمرههایم روی هم شد بیست.» *** فرق غذای سالم و ناسالم پدر به پسر شکمو: «پسرم فرق غذای سالم و مضر چیه؟» پسر: «معمولاً غذاهای ناسالم خوشمزهتر هستند!» *** اسمت چیه؟ دوتا دختربچه همدیگر را توی پارک میبینند: اولی: «اسمت چیه؟» دومی: «یک راهنمایی میکنم، اسم من را توی این باغچه میتوانی پیدا کنی...» اولی: «توی باغچه؟ آها، شلنگ!» دومی: «نخیر آیکیو، لاله!» | ||
|
آمار تعداد مشاهده مقاله: 94 |
||