تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,177 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,099 |
ماجراهای آقای یکدفعه 14 | ||
پوپک | ||
مقاله 6، دوره 25، اردیبهشت (286)، اردیبهشت 1397، صفحه 10-11 | ||
نوع مقاله: داستان مصور | ||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22081/poopak.2018.65731 | ||
تاریخ دریافت: 09 تیر 1397، تاریخ پذیرش: 09 تیر 1397 | ||
اصل مقاله | ||
مجید ملامحمدی گلدان چه گناهی کرده؟ 1. (تصویر ننه و خالهجان که هر دو کنار هم نشستهاند. خالهجان شکل ننه است. یکدفعه هم با خوشحالی به او تخمه تعارف میکند.) خالهجان: آره خاله، یادش بخیر! ما بچه بودیم و پدرمان از چشمه آب میآورد. 2. (تصویر مردم که دور چشمه جمع شدهاند. هر کدام کوزه دارند و به هم لبخند میزنند. بابای ننه هم دارد کوزهای را از آب پر میکند.) ننه: اون وقتها لولهکشی آب نبود؛ اما برف و باران زیاد بود. 3. (تصویر باران که دارد میبارد. مردم در روستا دارند خدا را شکر میکنند.) یک پیرمرد: خدا را شکر که امسال هم برف و باران زیاد باریده! 4. (تصویر ننهجان و خالهجان که هر دو جوان هستند. یکی از چاه آب میکشد. یکی توی باغچه میریزد. بابا هم کنارشان است.) بابای ننهجان: دخترهای گلم، باغچه را به اندازه آب بدهید؛ نه کم نه زیاد! 5. (تصویر زمان حال. آقای یکدفعه گلدان بزرگ خانه را بغل کرده است. ننه و خالهجان تعجب کردهاند.) خالهجان: ای وای! داری چه میکنی؟ یکدفعه: میخواهم این گلدانها را دم در بگذارم. 6. (تصویر ننه که از دست یکدفعه عصبانی است. یکدفعه گلدان بهدست حسابی عرق کرده است.) ننه: چرا؟ یکدفعه: چون این گلدانها آب خانهی ما را تمام میکنند! 7. (تصویر ننه و خالهجان که گلدان را دارند از دست او میکشند.) خالهجان: آخه خاله این حیوونکیها هم مثل ما باید آب بخورند! 8. (تصویر ننه و خالهجان و یکدفعه خالهجان دارد با یک لیوان به گلدان آب میدهد.) خالهجان: یکدفعهجان، آب را باید به اندازه مصرف کنیم. نه اینکه به این زبونبستهها آب ندهیم! | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 123 |