تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,282 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,198 |
سبزی پلو با ماهی | ||
سلام بچه ها | ||
مقاله 13، دوره 29، فروردین 1397-337، فروردین 1397، صفحه 28-28 | ||
نوع مقاله: داستان | ||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22081/hk.2018.65762 | ||
تاریخ دریافت: 13 تیر 1397، تاریخ پذیرش: 13 تیر 1397 | ||
اصل مقاله | ||
سبزی پلو با ماهی فاطمه بختیاری تمساح با خودش گفت: «باید برای رسیدن سال نو آماده شوم. مگر از آدمها کمترم! شب عید باید سبزیپلو با ماهی بخورم.» اول خانهتکانی کرد و بعد تصمیم گرفت برای اولین بار در زندگیاش سبزیپلو با ماهی درست کند. گفت: «اول ماهی بگیرم.» رفت توی رودخانه. سرش را زیر آب کرد و دهانش را باز تا ماهی بپرد توی دهان. زود یک چیزی پرید توی دهانش. فوری دهانش را بست. یک چیز سفت چسبید به حلقش. نتوانست نفس بکشد. داشت خفه میشد. مزهی خون را حس کرد. دهان زخمیاش را باز کرد. یک قوطی کنسرو بود. آن را تف کرد بیرون. نالان با خودش گفت: «تقصیر خودم بود. باید بروم جای عمیق رودخانه.» در آب شنا کرد. سرش را زیر آب کرد و دهانش را باز. یک ماهی گُنده پرید توی دهانش. با خودش فکرد کرد: «چه ماهیِ چاق و چلهای.» به آرامی زبانش را چرخاند. نرم بود. با خوشحالی سرش را از آب بیرون آورد. یک بطریِ بزرگ بود. تمساح خواست بطری را بیرون بیندازد؛ اما بطری بین دندانهایش گیر کرده بود. هی سرش را تکان داد؛ اما بطری سفت چسبیده بود. تمساح سرش را به تخته سنگهای کنار رود زد. بالأخره بطری بیرون پرید؛ اما همراهش چند تا دندان هم افتادند. تمساح باز گفت: «نباید ناامید شوم. باید بروم جای عمیقِ عمیق رودخانه.» به عمیقترین جای رودخانه رفت. با زحمت خودش را با جریان تند آب نگه داشت. تا دهان باز کرد یک چیزی بزرگ خورد به پوزهاش. از درد فریاد زد. ماهی بزرگتر از آن بود که در دهانش جای شود. با دستهای کوچکش آن را گرفت. به زحمت خودش را از زیر آب بیرون کشید. تمساح فکر کرد ماهیِ به این بزرگی توی قابلمه جا نمیشود، باید توی دیگ بگذارم. سرش را بیرون آورد. دید یک لاستیک ماشین از عمق آب بیرون کشیده است. تمساح، زخمی و خسته از رود خانه بیرون آمد و رفت بخوابد تا لااقل برای سال نو زخمهایش خوب شود. شب عید هم مجبور بود به جای سبزیپلو با ماهی فقط و فقط سوپ بخورد. | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 92 |