تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,290 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,207 |
من و بابام | ||
سلام بچه ها | ||
مقاله 14، دوره 29، خرداد (339)، خرداد 1397، صفحه 33-33 | ||
نوع مقاله: طنز | ||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22081/hk.2018.65998 | ||
تاریخ دریافت: 12 شهریور 1397، تاریخ پذیرش: 12 شهریور 1397 | ||
اصل مقاله | ||
مصطفی مشایخ نزدیک روزهای امتحان بود. در جایی خواندم که معجون گردو، فندق و عسل طبیعی برای تقویت حافظه خوب است و توصیه شده بود که دانشآموزان در شبهای امتحان حتماً از این معجون استفاده کنند. آن نوشته را مخصوصاً برای پدرم خواندم. میدانستم که نمیخرد و این بهانهی خوبی میشود که در صورت افت احتمالی نمرههایم، بگویم اگر خریده بودید، فسفر بیشتری به مخم میرسید و معدلم بهتر میشد؛ یعنی توپ در زمین ایشان میافتاد؛ اما متأسفانه پدرم فردای آن روز با دو پاکت پر ازگردو و فندق درجهی یک و عسل فرد اعلا به خانه برگشت و مثل همیشه نگفت: «مگه پسرعمو و دخترخالهت معجون گردو، فندق و عسل میخورند که همیشه معدلشون بیست میشه.» خریدن گردو، فندق و عسل همان و بسته شدن دست و بالم حتی برای نفس کشیدن همان؛ زیرا تا یک لحظه چشم از روی کتاب برمیداشتم تا یک حرکت کششی در عضلاتم داشته باشم و نفسی تازه کنم، پدرم میگفت: «دویست هزار تومان دادم تنقلات و عسل خریدم. اون هم عسل طبیعی، پول که علف خرس نیست بشین سر درس و مشقت.» یا اگر راهی دستشویی میشدم، میگفت: «کتابت را هم با خودت ببر از وقتت استفاده کن. کلی خرج روی دستم گذاشتی وای به حالت اگه معدلت بیست نشه!» طوری شده بود که حتی موقع شام و ناهار خوردن هم مجبور بودم کتاب به دست بگیرم. حتی موقع خواب هم کتاب را روی صورتم میگذاشتم و میخوابیدم. پدرم ساعت سه و نیم صبح از خواب بیدارم میکرد که معجونم را بخورم و درس بخوانم. دلشورهی خیلی بدی به جانم افتاد. میدانستم اگر معدلم بیست نشود، پدرم یاد و خاطر دویست هزار تومانی را که بابت تنقلات و شیشهی عسل داده مثل پتک بر سرم خواهد کوبید. همین التهابها باعث شد که نتوانم هوش و حواسم را روی درسها متمرکز کنم و معدلم از هر سال کمتر شد. پدرم تا چند وقت با یادآوری هزینهای که بیخودی روی دستش گذاشته بودم، طوری نگاهم میکرد که حس شتر بودن بهم دست میداد؛ مخصوصاً وقتی این شعر سعدی را در وصفم میخواند: درختی که تلخست وی را سرشت گرش بر نشانی به باغ بهشت ور از جوی خلدش به هنگام آب به بیخ انگبین ریزی و شهد ناب سرانجام گوهر به کار آورد همان میوه تلخ بار آورد | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 104 |