تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,238 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,147 |
خوب است... - هیکل خوب | ||
سلام بچه ها | ||
مقاله 15، دوره 29، تیر (340)، تیر 1397، صفحه 40-41 | ||
نوع مقاله: طنز | ||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22081/hk.2018.66194 | ||
تاریخ دریافت: 13 آذر 1397، تاریخ پذیرش: 13 آذر 1397 | ||
اصل مقاله | ||
طنز خوب است... نویسنده: فاطمه ظهیری قابلمه؛ اگر قابلمه باشم خیلی خوب است. آن وقت جاخوش میکنم توی دستهای مامان، با اسکاجی که خودش بافته، مرا میشوید و مواظب است خط و خشی رویم نیفتد. با دستمال حولهای خشکم میکند، آره، خوبه قابلمه باشم. نه نه، روزنامه باشم بهتر است. هر شب بابا با وسواس خاصی من را توی دستهایش میگیرد و بعد از اینکه حسابی نگاهم میکند، مرا تا میکند و میگذارد روی مبل مخملی قرمز... جی تی آی هم بد نیست. داداشپدرام ساعتها با من بازی میکند، بدون اینکه حوصلهاش سر برود، وای که دلم لک زده برای بازی با پدرام... تلویزیون، فهمیدم تلویزیون از همه چیز بهتره، مامان و بابا و پدرام ساعتها روبهرویم مینشینند و در من غرق میشوند. آنقدر نگاهم میکنند که یواش یواش خجالت میکشم، بوی شوری تخمه میپیچد توی دماغم، بوی پفیلا، چیپس و ماست موسیر. آره، تلویزیون خوبه.... و دختر باز هم به موضوع انشایش فکر میکرد (دوست دارید جای کدام شیء بیجانی باشید؟) ****
هیکل خوب مصطفی مشایخی پدرم یک روز بعد از برگزاری همایش سفیران سلامت، با یک رأس بز وارد آپارتمانمان شد. آن را گوشهی تراس بست و در حالیکه به ابعاد من و خواهرم نگاه میکرد، سری تکان داد و گفت: «از امروز تا اطلاع ثانوی قراره یک رژیم غذایی ارگانیک و سالم شیری داشته باشیم. فستفود، نوشابه، چیپس و پفک تعطیل!» از آن روز، ۹۹ درصد منابع غذایی ما را شیر تشکیل داد. اگر از مادرمان میخواستیم دستکم یک جمعه به خاطر تنوع غذایی هم که شده، شیر برنج بپزد، پدرم میگفت: «نشاستهی موجود در برنج چاقکننده است. مگر یادتان نیست آقای وزیر در همایش سفیران سلامت گفتند که از هر ده دانشآموز، پنج دانشآموز بیش از اندازه چاقاند! سه دانشآموز چاقاند و تنها دو دانشآموز خوب ماندهاند و چاقی، مادر تمام بیماریهاست!» من هم به شوخی میگفتم: «چون مادر و احترامش واجبه، خوبه که چاق بشیم دیگه!» البته مشخص بود که برعکس من، پدرم اصلاً شوخی نداشت. پدرم تا میتوانست ورزش را هم در زندگی ما گنجاند؛ البته ورزش خیلی خوب است. فقط مشکل اینجا بود که نیمه شبها هر وقت بیخواب میشد، ما را به کوچه میبرد و در حد دوی ماراتن میدواند. در جواب اعتراضمان هم میگفت: «مگر در همایش سفیران سلامت، وزیر بهداشت نگفت که ۸۰ درصد از دانشآموزان کم تحرک شدهاند و در آینده با مشکل فشارخون، دیابت، بیماریهای مفصلی و قلبی- عروقی روبهرو خواهند شد! اصلاً دوست ندارم که پسفردا حقوق و وقتم پای دوا و دکتر شما تنبلها هدر بره.» از بس شبها در کوچه دویده بودیم، پایمان تاول زده بود و شَل و پَل شده بودیم. پدرم هر هفته ما را به داروخانهی سر کوچه میبرد و با ترازوی دقیقی که آنجا بود، وزنمان میکرد و در صورت اضافه وزن، باید آنقدر کلاغپر میرفتیم که دود از چربیهای اضافیمان بلند بشود و سه سوته تناسب اندام پیدا کنیم. حق خوردن آب یخ هم نداشتیم. پدرم میگفت با خوردن آب یخ، چربیهایتان یخ میبندد و به آسانی آب نمیشود. آنقدر کالری میسوزاندیم که همکلاسیهایمان همیشه میگفتند: «پیفپیف! چهقدر بوی کالری سوخته میدید.» دلسوزیهای پدر قابل تحسین بود؛ اما مشکل در روش خاص او بود. این شد که یک روز لنگلنگان رفتیم و از سفیران سلامت خواستیم که در همایشی دیگر، پدر ما را توجیه کنند که شیر و ورزش بخشی از روشهای خوشوزن ماندن است، نه همهی آن. ما از بس شیر خوردهایم دندانهای شیریمان دارند یکییکی جای دندانهایی که با خوردن نوشابه ریختهاند، در میآیند! | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 102 |