تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,400 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,344 |
تیغ در دست زنگی مست | ||
پیام زن | ||
مقاله 7، دوره 27، آذر (318)، آذر 1397، صفحه 18-21 | ||
نوع مقاله: نگاه | ||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22081/mow.2018.66429 | ||
تاریخ دریافت: 07 بهمن 1397، تاریخ پذیرش: 07 بهمن 1397 | ||
اصل مقاله | ||
تکنولوژیهای جدید و تضعیف زندگی خانوادگی نعمتالله سعیدی
تاکنون، از جامعهشناسان گرفته تا روانشناسان و فلاسفه، اندیشمندان بسیاری به نقش و تأثیر تکنولوژیهای مدرن بر جامعه و خانواده فکر کرده و در این باره حرف زدهاند. بیشک در چنین فرصتهایی، مجال آن نیست که سخن خود را از ماهیت تکنولوژی یا ماهیت خانواده آغاز کنیم و چیز چندان خاصی از این دو بگوییم؛ اما اجمالاً یکی از تفاوتهای اساسی بین انسان و حیوانات، قدرت تفکر و هوشمندی اوست. به کمک همین تواناییست که انسان، میکوشد برای رفع نیازهای خود، از ابزار استفاده کند. این ابزارها، گاهی به شکل تکهای چوب هستند که مثلاً اهرم میشود و شیء سنگینی را بلند میکند؛ یا ممکن است همین تکهچوب، برای دفاع و ضربهزدن به حیوانات وحشی یا دشمن استفاده شود (البته هنوز هم چوب یکی از دمدستیترین وسایل دفاعی و هجومیست و کارکردش از این نظر با دوران غارنشینی تغییر نکرده است؛ یعنی چوب و چوبکشی، از رفتارهای قدیمی نوع بشر است؛ مخصوصاً در روستاها و حواشی شهرهای بزرگ). بعدها افراد نوک همین چوبها را تیز کرده و از آن برای نیزه در شکار یا دعوا استفاده میکردند؛ یا آن را کوتاهتر کرده و برای تیر، با کمان به سمت شکار یا دشمن پرتاب میکردند. این فرایند همینطور ادامه یافت، تا به موشکهای بالستیک رسید؛ یعنی امروز بشر میتواند یک گوزن را از فاصلهی چندهزارکیلومتری هدف بگیرد و شکار کند؛ با این تفاوت که آن گوزن، در همان لحظهی شکارشدن کباب، خرد، جویده، ریزریز، هضم و منهدم میشود. خلاصه، از چماق گرفته تا موشکهای کروز، ماهیت ابزاری و واقعی تکنولوژی، همان است که قبلاً بوده. انسان، موجودیست هوشمند و به قول اهل منطق، «حیوانیست ناطق»؛ اما با حرفزدن و منطق، نه میتوان گوزن شکار کرد و نه با گوریلها مبارزه کرد؛ بلکه ما انسانها با همین ظرفیت هوشمندی خود، اقدام به ساختن ابزارهایی کرده و به مدد قدرت تکلم و توان ارتباطی خود، این تجربیات ابزارسازی را به یکدیگر و نسلهای آینده منتقل میکنیم. ابتدا ممکن است بسیاری تصور کنند که تکنولوژی، یعنی توان ابزارسازی بشر در راستای رفع نیازهای خود. البته تعریف تکنولوژی سنتی همین بود؛ اما تکنولوژی مدرن، ماهیتاً تفاوتهایی دارد. تفاوت اصلی هم در اینجاست که تکنولوژی مدرن، بسیاری مواقع تولید یا کشف نیاز میکند و سپس آن را رفع میسازد؛ یعنی امروز وقتی به بسیاری از محصولات تکنولوژی مدرن مینگریم، نیازهایی را رفع میکنند که خودشان به وجود آوردهاند. تعریف اخیر، اجمالیترین تعریفی بود که میشد از تکنولوژی مدرن ارائه داد؛ تا جایی که بسیاری مواقع اگر دقت کنیم، جنبهی «کشف و تولید نیاز کردن» تکنولوژیهای مدرن، بهمراتب از جنبههای «رفع نیاز»شان بیشتر شده است. فقط در تکمیل این مطلب، باید یادآوری کرد که تکنولوژی سنتی، واسطه و رابطهی بین انسان و محیط بود؛ واسطهای که انسان با آن، پدیدههای جهان اطراف خود را به خدمت میگرفت و تسخیر میکرد؛ اما در تکنولوژی مدرن، بسیاری مواقع انسان نیز به واسطهای بین ابزار و جهان بدل میشود؛ یعنی بهجای اینکه تکنولوژی با تولید ابزار، واسطهای بین انسان و جهان پیرامونی بوده و در خدمتش باشد، بهتدریج، انسان در خدمت تکنولوژی مدرن قرار میگیرد (و واسطهای میشود بین تکنولوژی و جهان اطراف). مثلاً در تکنولوژی سنتی، ارابه یا گاری در خدمت انسان بود؛ اما در تکنولوژی مدرن، انسان به رانندهی خودرو یا تانک یا خلبانی بدل میشود که در خدمت جتهای جنگیست. همچنین در تکنولوژیهای ارتباطی، انسان دارد به فالوئرهای یک صفحهی اینستاگرامی یا فردی در خدمت نرمافزارهایی چون تلگرام، گروهها و کانالهایش بدل میشود؛ یعنی بهجای اینکه نرمافزاری اینترنتی در خدمت جامعهی انسانی قرار گیرد، جوامع در خدمت نرمافزارهای ارتباطی قرار میگیرند. خلاصه، قطعاً باید به تأثیرات مثبت و منفی تکنولوژیهای جدید بر جامعه، بهویژه خانواده فکر کرد و برای مشکلاتشان چارهای اندیشید؛ وگرنه ممکن است چند وقت دیگر، ماجرا کاملاً برعکس شود؛ به این نحو که محصولات تکنولوژیک، شروع کنند به چارهجویی دربارهی نقش انسان و خانواده در آیندهی خودشان و ببینند اصلاً انسان به درد تکنولوژی میخورد یا نه.
پدر بولداگهای خانوادهدار مثلاً هیچ بعید نیست در آیندهای نهچندان دور، اساساً تعریف خانواده و جامعه تغییر کند. پیش از این، تمامی اندیشمندان و صاحبنظران، خانواده را نخستین و بنیادیترین سلول و رکن جامعه میدانستند؛ اما امروز تعریف و تصور ما از خانواده، نسبت به یک قرن پیش، بسیار تغییر کرده است. صد سال پیش، وقتی میگفتند فلانی آدمی خانوادهدار و اصل و نسبدار است، منظورشان این بود که این شخص، دربارهی خانوادهی خودش احساس تعهد دارد و معلوم است از کدام فامیل و طایفه است؛ یعنی مفهوم خانواده، منحصر به یک زن و شوهر و یکی دو فرزند نمیشد. خلاصه، آدم خانوادهدار کسی بود که میشد تا هفت پشت جد و آبادش را شناخت. در این نگرش، خانوادهداربودن کسی، یعنی مشخصبودن تکلیف او و رابطه و پیوندهایش با جامعه؛ یعنی کسی که اعتبار و آبروی چند نسل از یک طایفه را پشت سر خود دارد. به همین نسبت نیز، خودش در قبال این اعتبار و آبروی اجتماعی، احساس وابستگی و تعهد جدی دارد. بنابراین خانوادهداربودن کسی، مساوی بود با آبرومند و معتبربودن وی. اما امروز چه؟ خانوادهداربودن کسی از نظر سازمانها و نهادهای بینالمللی و معتبری مثل یونسکو، یا طبق اسنادی چون ۲۰۳۰ به چه معناست؟ مثلاً بسیاری از کشورهایی که خود را متمدنترین ملل جهان میدانند، امروز همجنسگرایی را پدیدهای قانونی و عادی تلقی میکنند. حالا در عرف بینالمللی، وقتی مرد با مرد، یا زن با زن، یا انسان با حیوانات، یا انسان با اشیا میتواند ازدواج کند، خانوادهداربودن یک شخص به چه معناست؟ از کجا معلوم که پدر یا مادر چنین شخصی، سگی از نژاد باکسر یا بولداگ نباشند؟ اصلاً وقتی مرد با مرد، یا انسان با حیوانات میتواند ازدواج کند و تشکیل خانواده دهد، بیپدر و مادرتر از یک آدم خانوادهدار، چه کسی میتواند باشد؟ میگویند در برخی سالها، طبق آمار رسمی تا 65 درصد از نوزادان آمریکایی، حرامزاده به دنیا میآیند و حتی گاهی معلوم نیست پدر ۴۰ درصد این نوزادان چه کسیست. خلاصه وقتی از رابطهی بین تکنولوژیهای مدرن و خانواده میپرسیم، گاهی هر دو طرف ماجرا کمی مبهم است. امروز به کمک همین تکنولوژیهای مدرن، کارخانههایی وجود دارند که در سطح وسیع، به تولید انبوه آلتهای جنسی زنانه و مردانه اشتغال دارند. اگر فرصت بود که همین یک مورد اخیر را خوب و کامل توضیح بدهیم، ملاحظه میکردید که اشارههای نگارنده به این مطلب، صرفاً برای گوشهوکنایهزدن نیست؛ بلکه واقعاً مطلب جدیست. صد سال پیش، چه کسی میتوانست تصور کند که تکنولوژیهای ارتباطی و مخابراتی به چنین سطحی میرسند؟ نبوغ و تواناییهای موجودی به نام انسان، اصلاً شوخیبردار نیست. بیست سال پیش وقتی کسی تقاضای خرید رایانهای با ۴۸ مگابایت حافظه را میکرد، هر فروشندهای میدانست که این شخص، مأمور خرید یکی از وزارتخانههای اصلی کشور است (که احتمالاً بناست کل مدارک بایگانی و اطلاعات مربوط به شهرستانی را در این رایانه ذخیره کند)؛ اما امروز سادهترین گوشیهایی که ممکن است دست بچهها باشد، چند گیگابایت حافظه دارند و هیچ معلوم نیست با همین امکانات تکنولوژیکی، بیست سال بعد، بچهها چه امکاناتی خواهند داشت. به دلیل محدودیتی که داریم، از ادامه دادن مطلبی که در سطور اخیر بدان اشاره شد، صرف نظر میکنیم؛ اما کافیست یادآوری کنیم که جمعآوری و نگهداری اسپرم مردان، حتی با تکنولوژیهای امروزی هم چندان دشوار نیست؛ یعنی در کمتر از یک دههی بعد، کارخانههای مذکور میتوانند وسایلی تولید کنند که زنان جامعه را از رابطه با شوهر (حداقل برای باروری) بینیاز کنند؛ زنانی که احتمالاً میتوانند با هزینهای نهچندان زیاد، بهترین ژنوتیپ اسپرمها را برای بارداری و مادرشدن خود انتخاب کنند و بخرند؛ ژنوتیپهایی که تحت دقیقترین آزمایشهای ژنتیک و پزشکی قرار گرفته و ظاهراً از بهترین نژادها انتخاب شده باشند. مثلاً به این بهانه که فرزندان آیندهی آنان، هیچگونه مشکل و بیماری ژنتیکی نداشته باشند. بگذریم از موضوع ازدواج مردان در چنین شرایطی که حکایتش بسیار مفصلتر است (و پذیرش مسئولیت و دردسرهای خانواده، از طرف مردان در شرایط مذکور بسیار بعید است). خلاصه یکی از مهمترین و مستقیمترین تأثیرات احتمالی تکنولوژیهای مدرن بر خانوادهها، به همین رابطهی بین مهندسی ژنتیک و آیندهی احتمالی نسلهای بشری ارتباط دارد؛ تکنولوژیهایی که ممکن است در آینده، به تولید انبوه شوهر برای زنان یا همسر برای مردان پرداخته یا به نحوهی تولید مثل فرزند برای خانوادهها مرتبط باشند. الغرض؛ بسیاری از تبعات حاصل از محصولات و فرآوردههای تکنولوژی مدرن، برای بشر معاصر پیشبینیناپذیر خواهد بود. در این شرایط، نفی مطلق تکنولوژی مدرن، همانقدر ابلهانه و عبث به نظر میرسد که تأیید مطلق آن. بهرغم فلسفهبافیهای بسیاری از اندیشمندان معاصر، تکنولوژی ذاتاً و ماهیتاً هنوز هم خنثی و ابزاریست؛ مثل چاقویی که میتواند در دست یکی از اراذل و اوباش، ابزاری برای آدمکشی باشد و در دست جراح، آدم نجات بدهد. در این میان، خود تکنولوژی کارهای نیست و همهچیز، هنوز هم بستگی به خود انسان و باورها و نگرشهایش دارد.
اسلام دینیست توحیدی و متأسفانه باید گفت هنوز هم ما مسلمانان، ابتداییترین مفهوم توحیدیبودن جهان را نمیدانیم؛ یعنی نعوذ بالله، خیال میکنیم حساب ساختههای دست بشر با حساب مخلوقات جهان فرق دارد. بشر معاصر، بسیاری از مناطق زمین را آسفالت کرده و چهرهی زمین را تغییر داده است؛ تا جایی که میتوان گفت امروز ما در دنیایی زندگی میکنیم که شاید بیش از ۸۰ درصد آن، ساختهی دست خودمان است، اما همانطور که اکسیژن تولیدشده توسط فتوسنتز گیاهان، لایهی اوزون را تشکیل داده یا موجوداتی تکسلولی بهنام مرجانها، بستر اقیانوسها را عوض کردهاند، ما انسانها نیز محیط پیرامون خود را تغییر دادهایم و تکنولوژی و فرآوردههای صنعتی، همانقدر مخلوقات خداوند به شمار میآیند که لایهی اوزون؛ یعنی در یک کلمه، تکنولوژی نیز جزو مخلوقات و مقدرات همین جهان است. بنابراین ما در قبال تکنولوژی، همانقدر مسئول هستیم که در برابر باقی پدیدههای این جهان. مفیدبودن یا زیانآوری تکنولوژی، همانقدر به نگرشها و نوع انتخابهای ما بستگی دارد که سعادت یا شقاوت ما در برابر باقی پدیدهها در این دنیا. خداوند انسان را موجودی متفکر و هوشمند آفریده است؛ یعنی انسان نمیتواند مثل حیوانات زندگی کند. او بنا بر سرشت ذاتی خود، ابزار میسازد و باید بسازد؛ اما همین انسان، نباید آنقدر احمق باشد که مرگ یا معاد را فراموش کند. این جهان، جهان زایش، رشد و تکامل، فرسایش، فساد و مرگ است. خداوند که از آبی گندیده، انسان را آفریده و از تودهای چربی، میلیاردها سلول مغزی با توانایی تفکر خلق کرده است، اگر لازم بود، به او جاودانگی در همین دنیا را نیز میداد. بسیاری اصرار دارند که تمام تکنولوژیها، حاصل تجربهگرایی انسان است؛ اما کدام تجربه از تجربهی مرگ، واقعیتر و جدیتر است؟ انسانی که یکبار به مرگ اندیشیده، آنقدر عقل و شعور دارد که بداند این دنیا جای ماندن و جاودانگی نیست. اگر ما انسانها فقط برای لذتبردن آفریده شده بودیم، به جای سیستم عصبی و مغزمان، مثلاً سلولهای چشایی زبانمان تکاملیافته میشد؛ اما ما انسانها، مارمولک یا قورباغه نیستیم که زبان رشدیافتهای داشته باشیم. تکاملیافتهترین بافت و اندام بدن ما، مغز و سیستم عصبیمان است؛ مغزی که اتفاقاً قدرت بیان ما را تقویت کرده، نه سلولهای چشایی سطح زبانمان را. وقتی لذتبردن، به هدف و وظیفهی کسی بدل شود، هیچ موجودی از او بدبختتر و گمراهتر نیست. چنین آدمی، اساساً همیشه احساس طلبکاری از دنیا خواهد داشت و نمیتواند از چیزی واقعاً لذت ببرد. چقدر احمقانه است که لذتبردن، وظیفهی کسی بشود. «اولئک کالانعام بل هم اضل...»، حکایت چنین افرادیست؛ وگرنه انسانهای واقعی، کسانی هستند که از کارشان لذت میبرند، نه اینکه حتی لذتبردن هم به کار و وظیفهشان بدل شود. تکنولوژی اساساً برای نظم و دقتدادن به زندگی، سرعت بخشیدن به کارها و افزایش توان و قدرت انسانهاست. خداوند در قرآن کریم میفرماید که ما آسمان و زمین را مسخر شما انسانها قرار دادهایم. بدون تکنولوژی، چگونه ممکن بود زمین، دریا و هوا مسخر انسان باشند؟ بنابراین تکنولوژی، شمشیر دولبهایست که میتواند انسان را به خوشبختی یا تباهی برساند. برای مثال، تکنولوژی بنا بود کارها و امور زندگی انسان را ماشینی کند و سرعت بخشد. سرعتبخشیدن به کارها، یعنی بهدستآوردن زمان فراغت بیشتر و فراغت بیشتر، یعنی زمان برای عبادت بیشتر و همه میدانیم و بارها شنیدهایم که عبادت، یعنی خدمت به خلق و تفکر؛ همان تفکری که یک ساعت آن، از هفتاد سال عبادت ظاهری برتر است؛ زیرا اصل تفکر، یعنی پرسشگری و اصل پرستش نیز، یعنی پرسیدن برای معرفتیافتن به معبود. پس تفکر، پرسشگری و پرستش، ذاتاً یک چیزند. ... اینترنت میتواند بهترین ابزار برای تحقیقات و مطالعهی انسانها باشد؛ همانطور که میتواند کاربران را به تماشای تصاویر یا مطالب مستهجن و پورنوگرافی یا سرانجام، به چتهای احمقانه گرفتار کند. فرصت نیست از رابطهی بین تفکر و گفتوگو (دیالوگ) صحبت کنیم و بگوییم که تفکر واقعی، بدون گفتوگو ممکن نیست و توضیح دهیم که اینترنت، چقدر میتواند در ایجاد بستر گفتوگوهای واقعی مفید باشد. سقراط میگفت گفتوگو، مامای تفکر است. ما آدمها، حتی وقتی در خلوت و تنهایی خود تفکر میکنیم، درواقع با خودمان گفتوگو میکنیم. به هر حال اینترنت و انواع اپلیکیشنهای ارتباطی، میتوانستند بهترین فرصتها را برای گفتوگو و ایجاد رابطهی سالم بین انسانها فراهم کنند؛ اما وقتی تکنولوژی در بستر تفکر اومانیسم و فردگرایی رشد میکند، محصولات نهایی آن نیز، ثمرهای غیر از گسترش فردگرایی و تنهایی انسانها ندارد؛ زیرا غایت چنین تفکری، لذتگرایی است، نه معرفتطلبی. به همین دلیل، انسانها لذت ولگردی در فضاهای مجازی را به ارتباطگرفتن با نزدیکترین افراد خانوادهی خود ترجیح میدهند. معمولاً انسانهای معاصر، برخلاف چیزی که در ابتدا و ظاهراً به نظر میرسد، برای گسترش و عمقبخشیدن به ارتباطات اجتماعی خود، از فضاهای مجازی و اینترنت استفاده نمیکنند. مثلاً اینستاگرام و فیسبوک، اپلیکیشنهایی هستند برای ارتباطگرفتن با افرادی که نمیشناسیمشان و نمیخواهیم بشناسیم. تلاش برای مشهورشدن یا پیگیری افراد مشهور، اسمش هرچه باشد، تلاش برای ارتباطگرفتن واقعی با آدمها نیست. در تمدنی که با ظاهرگرایی و انکار جهان غیب آغاز شده، سرعتبخشیدن به کارها و ایجاد اوقات فراغت، به بزرگترین دردسر و مصیبت انسانها بدل میشود. برای همین است که وقتی دقت میکنیم، میبینیم قویترین و پیشرفتهترین صنایع تکنولوژی مدرن، در راستای خدمت به سرگرمی و پرکردن اوقات فراغت انسانها جهتگیری شدهاند. وقتی انسان از آسمان ناامید میشود، به زبان سادهی خودمان، کلهپا میشود و طبیعتاً این انسان، تمام کارهایش وارونه میگردد. همینجاست که تکنولوژی نیز، پیش و بیش از اینکه در خدمت سرعتبخشیدن به کارها و ایجاد اوقات فراغت باشد، در خدمت پرکردن همین اوقات فراغت قرار میگیرد. برای همین، در کمال شگفتی میبینیم که هرقدر تکنولوژی پیشرفتهتر میشود، انگار آدمیزاد گرفتارتر شده است. در چنین دنیایی، معماری مدرن برای انسانها آسایشگاه میسازد، نه خانه و کاشانه. آدمها نیز هر روز بیشتر از دیروز احساس میکنند که وقت کم دارند و کمآوردهاند. ظاهراً تعداد افراد خانوادهها کم شده است؛ اما در باطن، برای تأمین معاش همین شبهخانوادههای سست و مسخره، زن و مرد پا به پای هم، باید از صبح تا شب جان بِکَنَند و سگدو بزنند. وقتی انسانها کلهپا میشوند و همهچیز عوض و عوضی میشود، فرآوردههای تکنولوژی مدرن، بهجای آنکه موجبات لذتبردن را فراهم کنند، باعث رنج روزافزون روح و روان افراد جامعه میشوند؛ وگرنه بهراستی چرا جدیداً پیکنیکرفتن اینقدر مهم شده است؟ چرا آدمها بهمحض اینکه چند روز وقت و مرخصی گیر میآورند، به سمت دریاها، صحراها، کویرها، کوهها و جنگلها میروند؟ یعنی چرا از مظاهر تکنولوژی فرار میکنند؟ امروز اجاقهای ماکروویو، میتوانند در عرض ده دقیقه کلهپاچه درست کنند، ماشینهای لباسشویی میتوانند در عرض بیست دقیقه کلی لباس را بشویند و جاروبرقیها نیز میتوانند بهراحتی خانه را تمیز و گردگیری کنند. در خانهها نیز آب، برق، گاز، تلفن، تلویزیون، یخچال پر از میوه و غذا، تبلت، ویدئو، ماهواره و انواع و اقسام وسایل و ابزارها موجود است. با اینهمه دنگ و فنگ، چرا خانوادهها روزبهروز کوچکتر و در نهایت متلاشی میشوند؟ تکنولوژی مدرن نیز ظاهراً بناست همین ویرانی اجتماع و نابودی رکن خانواده را سرعت بخشد. | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 151 |