تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,327 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,287 |
قصّههای جوجهای | ||
سنجاقک | ||
مقاله 9، دوره 15، آبان (164)، آبان 1397، صفحه 18-19 | ||
نوع مقاله: داستان | ||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22081/sn.2018.66466 | ||
تاریخ دریافت: 07 بهمن 1397، تاریخ پذیرش: 07 بهمن 1397 | ||
اصل مقاله | ||
لاله جعفری جوجه داشت توی آفتاب میدوید. مامانمرغه او را دید و گفت: «چی شده جوجه! چرا میدویی؟» جوجه گفت: «دارم فرار میکنم.» مامانش گفت: «از کی؟» جوجه گفت: «از سیاهه. ببین پای منو گرفته! میخواد منو بگیره و بخوره!» مامان، پای جوجه را نگاه کرد. دنبالش دوید و گفت: «ندو تا بگم!» جوجه گفت: «نهنهنه! اگه ندوم، منو میگیره.» مامان تندتر دوید. از جوجه جلو زد و گفت: «دنبالم بیا!» مامان دوید زیر درخت. جوجه هم آمد. آنجا آفتاب نبود. مامان گفت: «جوجهکوچولو! سیاهه کو؟» جوجه پاهایش را نگاه کرد. سیاهه نبود. جوجه خیلی تعجّب کرد. گفت: «نیست! کجا رفت؟» مامان گفت: «سیاهه که روباه نیست. سایه است. فقط وقتی آفتاب هست، سایه هست. از سایهات نترس!» جوجه رفت توی آفتاب. سایهاش آمد. جوجه رفت زیر درخت، سایهاش رفت. جوجه خندید. دوید توی آفتاب و گفت: «سایه، بیا دنبالبازی!» جوجه بدو، سایهاش بدو! | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 79 |