تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,251 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,161 |
تولّدت مبارک! | ||
سنجاقک | ||
مقاله 11، دوره 15، اسفند (168)، اسفند 1397، صفحه 22-23 | ||
نوع مقاله: داستان | ||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22081/sn.2019.67062 | ||
تاریخ دریافت: 04 تیر 1398، تاریخ پذیرش: 04 تیر 1398 | ||
اصل مقاله | ||
مریم فولادزاده امروز روز تولّد باباست. من و مامان میخواهیم برای بابا تولّد بگیریم. میدانم بابا خیلی خوشحال میشود و میخندد. من برای بابا یک گلدان پر از شمعدانی سرخ خریدهام. بابا خیلی گل دوست دارد. بابا دیگر به خانه نمیآید؛ برای همین با مامان، کیک و شمع و شمعدانی را برمیداریم تا پیش بابا برویم. چندتا بادکنک سبز را هم برمیدارم تا همانجا بادشان کنم. مامان دستم را محکم میگیرد و نگاهم میکند. چشمهای مامان قرمز شده است. یواش یواش میرویم تا پیش بابا میرسیم. کیک را از مامان میگیرم و روی مزار بابا میگذارم. بادکنکها را هم باد میکنم و دور تا دور مزار بابا میچینم. مامان شمع را روشن میکند و میگوید: «پسرم! به جای بابا تو فوت کن.» شمع را فوت میکنم و صورت خیسم را با پشت آستینهایم پاک میکنم. مامان گلدان شمعدانی را جلوی قاب عکس بابا میگذارد. بابا از توی قاب عکس لبخند میزند. پشت سرش گنبد حضرت زینب(س) است و بابا با دستهای مهربانش تفنگش را بالا گرفته است. به او میگویم: «بابایی، چه زود فرشتهها تو را پیش خودشان بردند!» بعد یک تکّه از کیک را سمت دهانش میبرم و دوباره میگویم: «تولّدت مبارک بابای قهرمانم!» | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 124 |