تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,336 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,290 |
سه پرندهی اخمو در روز عید | ||
پوپک | ||
مقاله 9، دوره 26، فروردین (297)، فروردین 1398، صفحه 20-21 | ||
نوع مقاله: داستان | ||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22081/poopak.2019.67108 | ||
تاریخ دریافت: 07 مرداد 1398، تاریخ پذیرش: 07 مرداد 1398 | ||
اصل مقاله | ||
فریبا کلهر سهتا پرندهی اخمو روی شاخهی درختی نشسته بودند. دارکوب اخمو، طوطی اخمو و جغد اخمو. خرگوش آنها را دید و گفت: «دیروز هم که از اینجا رد میشدم شما اخم کرده بودین. عید شده و شما هنوز اخم کردین؟» بعد همانطور که شعر میخواند و بازی میکرد، رفت خانهی مادربزرگش عیددیدنی. طوطی گفت: «من خسته شدم. دیگه دوست ندارم اخم کنم. میخوام برم عیددیدنی!» و اخمهایش را باز کرد و رفت خانهی خالهاش عیددیدنی. روز بعد خرگوش به دارکوب اخمو و جغد اخمو رسید و گفت: «عید شده و شما هنوز اینجا نشستهاید و اخم کردین؟» جغد بلند شد، بالهایش را به هم زد و به دارکوب گفت: «بیا بریم عیددیدنی!» دارکوب گفت: «من کسی رو ندارم برم خونهاش عیددیدنی!» جغد گفت: «چه بد!» و پرواز کرد و رفت خانهی عمویش عیددیدنی. روز بعد خرگوش به دارکوب رسید. او هنوز نشسته و اخم کرده بود. قبل از اینکه خرگوش حرفی بزند، دارکوب گفت: «از نشستن و اخم کردن خسته شدهام؛ اما کسی رو ندارم برم خونهاش عیددیدنی.» و بلند شد به تنهی درختی که رویش نشسته بود نوک زد: «تقتق... تتقتتق... تقتتق...» خرگوش گفت: «بیا خونهی من عیددیدنی. تازه بهت عیدی هم میدم!» دارکوب ذوق کرد. اخمهایش را در رودخانه شست و با یک شاخه گل رفت خانهی خرگوش عیددیدنی. بعد از او جغد و طوطی هم رسیدند و همه با هم روبوسی کردند. آن روز، آنها هم خوراکیهای خوشمزه خوردند و هم از خرگوش عیدی گرفتند. صدای خندهیشان هم تا آسمان رسید. خنده به روزهایی که روی درخت مینشستند و بیخودی اخم میکردند. | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 115 |