تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,219 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,135 |
او پدر یتیمان بود | ||
سنجاقک | ||
مقاله 2، دوره 16، خرداد مسلسل171-1398، خرداد 1398، صفحه 4-5 | ||
نوع مقاله: داستان | ||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22081/sn.2019.67226 | ||
تاریخ دریافت: 27 شهریور 1398، تاریخ پذیرش: 27 شهریور 1398 | ||
اصل مقاله | ||
مجید ملامحمدی مادرم داشت نان میپخت. من دمِ درِ خانه ایستاده بودم و مردم را تماشا میکردم. چه خبر شده بود؟ همه به سوی مسجد میدویدند. گوشهی پیراهن یک پیرمرد را گرفتم و پرسیدم: «چه خبر شده!» او ایستاد و با غصّه به من گفت: «پدر یتیمان از دنیا رفت. امام ما شهید شد!» با غصّه به خانه رفتم و حرف او را به مادرم گفتم. مادرم ترسید و دست از کار کشید. فوری گفت: «چی؟ ای وای!» گفتم: «مادرم! من هنوز نفهمیدهام که چه کسی شهید شده.» مادر با عجله چادرش را به سر کرد و گفت: «آن مردِ مهربانی که چند روز پیش برای ما آرد و خرما آورد؛ او که اسمش علی(ع) بود. او شهید شده است!» گریهام گرفت. پرسیدم: «همان مرد مهربان که به من گفت: «من پدرِ تو و پدرِ همهی یتیمان هستم.» همان مردی که مثل پدرِ شهیدم خوشاخلاق بود و به من حرفهای خوبی یاد داد؟» حالا مادر هم به گریه افتاده بود؛ امّا نمیتوانست حرف بزند. ما به درِ خانهی حضرت علی(ع) رفتیم. بچّههای شهدا مثل بزرگترها گریه میکردند. من دوباره یتیم شده بودم. | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 106 |