تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,182 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,105 |
هم وطن تو تنها نیستی | ||
پوپک | ||
مقاله 3، دوره 26، اردیبهشت (298)، اردیبهشت 1398، صفحه 4-5 | ||
نوع مقاله: فکرهای نقرهای | ||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22081/poopak.2019.67238 | ||
تاریخ دریافت: 27 شهریور 1398، تاریخ پذیرش: 27 شهریور 1398 | ||
اصل مقاله | ||
زیر چتر مهربانی حضرت آیتالله خامنهای فرمودند: «همه وظیفه داریم به کمک سیلزدگان در همهی استانهای کشور بشتابیم.»(1) هموطن، تو تنها نیستی! اکرم الفخانی باران میآید. من شاد و خوشحالم. باران میآید. باران روی شیشهی پنجره میخورد: دوب دوب دوب دوب. صدای باران قشنگ است. باران میآید و میآید. یکدفعه با عجله میآید؛ تند و تند و تند و تند. رودخانهها از این همه باران که خوردهاند، دلدرد میگیرند؛ همهی باران را بالا میآورند! رودخانهها مثل هیولا میشوند: یو هو هو هو. من میترسم. همه میترسند. شهر میترسد. هیولای آب به همهجا سرک میکشد. از این خانه به آن خانه میپرد. از این کوچه به آن کوچه میدود. همهچیز را به هم میریزد. بازیاش اصلاً قشنگ نیست. صدای ماهیها را میشنوم. قلپقلپ گریه میکنند. میگویند: «ای آب! بیا بنشین در خانهی دریاییات. خانهی مردم که جای تو نیست!» هیولای آب هه هه میخندد. همه را خیس میکند. همهجا را گِلی میکند. خسته که میشود، میایستد. حالا بچهها ماندهاند با لباسهای خیسشان که دیگر آفتاب زورِ خشک کردنشان را ندارد. حالا کشاورزان ماندهاند با زمینهایی که غرق شدهاند. حالا مادرها ماندهاند با آشپزخانهای که یخچالش بوی سوخته میدهد و دیگر بوی غذای خوشمزه از آن بیرون نمیآید. حالا باباها ماندهاند با یک عالمه فکر و خیال؛ خانهای که از بین رفته و خانوادهای که چشمهایشان پر از سیل است و دستهای خودش که خالیِ خالی است. شب که میشود، هوای خنک بارانی از لای در داخل میآید. تنم از سرما مور مور میشود. پتو را محکمتر به خودم میچسبانم. به نقاشی روی پتویم نگاه میکنم. یک جوجهی ریزهمیزه نگاهم میکند. یاد بچههای کوچولوی خیسِ گلستان و لرستان و خوزستان میافتم. دلم میسوزد. دلم میخواهد پتوی جوجهایام را بردارم و بندازم رویشان. چشمهایم برایشان سیل میشود. تنها، گرسنه، سرما، دست خالی... میدانم که در کمدِ خانه، چند پتوی جوجهای دیگر اضافه داریم. میدانم که میشود یکی از آن همه لباسهایم را خودم نپوشم. گوشه گوشهی خانه و وسایلمان را نگاه میکنم. باید خیلی سریع هدیههایم را بفرستم. چیزهای زیادی هست که میتوانم ببخشم. این کلمهها توی ذهنم میچرخد: سرما، گرسنگی، گریه، دست خالی... چشمهایم برایشان سیل میشود. پتویم را از روی خودم کنار میزنم و دست به کار میشوم... □□□ شما میتوانید با کمک والدینتان، از راههای زیر به دوستان سیلزدهی خود کمک کنید: شماره حساب 3333 بانک ملی یا شماره کارت 1000/0000/9979/6037 کمیتهی امداد امام خمینی از طریق شماره حساب 99999 در همهی بانکها به نام جمعیت هلال احمر جمهوری اسلامی ایران یا شماره کارت 9996/4444/3379/6104 با شمارهگیری. پینوشت: 1. پایگاه اطلاعرسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیتاللهالعظمی خامنهای. | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 112 |