تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,223 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,140 |
خانهی باران | ||
پیام زن | ||
مقاله 11، دوره 28، اردیبهشت (323)، اردیبهشت 1398، صفحه 48-49 | ||
نوع مقاله: گفتوگو | ||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22081/mow.2019.67299 | ||
تاریخ دریافت: 02 مهر 1398، تاریخ پذیرش: 02 مهر 1398 | ||
اصل مقاله | ||
تهیه و تنظیم: فهیمه علیعسکری آنچه در پس صفحهی «خیاطخانهی باران» وجود دارد، «مریم مروجی»ست؛ همراه مادرش که نتیجهی چهار سال تلاش و صبوریشان، چشم هر اهل ذوقی را مینوازد. دوخت لباس کودک باکیفیت و ایرانی، فعالیتیست که این بانوی 21سالهی قمی، با داشتن همسر و دو فرزند، در صفحهی اینستاگرامی «Baransewing» دنبال میکند. * خیاطخانهی باران از کجا و چطور شروع شد؟ - من هفدهساله بودم که به تشویق همسرم، سراغ خیاطی رفتم. همیشه دستی بر هنرهای مختلف داشتم و آن زمان، نوبت به خیاطی رسیده بود. حدود یک سال بعد، وقتی دخترم (کوثرسادات) در راه بود و با مادرم مشغول خرید سیسمونی برای تولدش بودیم، با خلأ شدیدی در جنس ایرانی شیک مواجه شدیم. لباسهای دلبر دخترانهی بازار، همه خارجی بودند. لباس مهمانی و گلگلی و جذاب ایرانی وجود نداشت. بین ایرانیها، فقط لباسهای تریکو و بلوز و شلوار خانگی پیدا میشد. الآن وضعیت خیلی بهتر شده است؛ اما آن زمان واقعاً چیزی وجود نداشت. برای من هم جرقهاش از همان موقع زده شد. به مادر گفتم: «هیچیک از پیراهنهای سیسمونی دخترم را نمیخواهم از بیرون بگیریم. خودمان میدوزیم.» مادرم بیست سال است که خیاطی میکند و البته تا آن موقع، فقط برای خودمان میدوخت. این کار را انجام دادیم و خیلی مورد تشویق اطرافیان واقع شدیم. حدود هفت ماه بعد از تولد دخترم، به نظرم رسید که چقدر برای دخترم بدوزم؛ خوب است کار جدیدی شروع کنم. من اصولاً نمیتوانم آرام بنشینم و همیشه میخواهم کاری کنم. مادرم هم سر پرشوری دارد و ایدهی صفحهی اینستاگرام، به ذهن ایشان رسید. کارمان را همان زمان، با امکانات اولیه شروع کردیم. * از زمان تأسیس صفحه، چقدر طول کشید تا حس کردید که کار دارد نتیجه میدهد؟ - ابتدا برای دختر خودم و بچههای فامیل - که شکر خدا زیاد هم هستند - لباس میدوختیم، عکس میگرفتیم و در صفحه قرار میدادیم؛ اما خبری از دنبالکننده و مشتری و سفارش به آن صورت نبود. بیش از یک سال طول کشید تا اوضاع کمی بهتر شد. من سرمایهی اولیهی قابلتوجهی نداشتم و نمیخواستم با قرض و وام شروع بکنم و کمکی بگیرم. نمیخواستم اگر کار نتیجه نداد، مردهایمان را درگیر کند؛ به همین دلیل، آنچه را خود کنار گذاشته بودم، توی کار ریختم. ذرهذره پارچه میخریدیم و چرخهایمان خانگی بود. خیلی صبوری و حوصله میخواست تا کار جا بیفتد و به سود برسد؛ اما چون دو نفر بودیم، هر وقت هرکدام ناامید میشد، طرف مقابل انگیزه میداد و کار جلو میرفت. * از چه زمانی کارگاه تأسیس کردید؟ - هشت ماه است که کارگاه داریم. کارهای دوخت را معمولاً چهار خیاط ماهر انجام میدهند که برای پیداکردن آنها هم سختی زیادی کشیدیم. کار الگو و برش را هم، من و مادر انجام میدهیم؛ مگر کارهای جدید که دوخت را هم برای بار اول خودمان میزنیم. بعضی کارهایی که شما توی صفحه میبینید، مدلهای من و بعضی دیگر مدلهای مادرم است. ما پابهپای هم کار انجام میدهیم. * خیاطی را با بچه و کار منزل، چطور جلو میبرید؟ - برای من و مادرم، اولویت با همسرداری، بچهداری و خانهداریست. برای اینکه کار به خانه ضربه نزند، نیاز به تلاش خیلی بیشتری هست؛ اما شیرینی کار، ما را نگهمیدارد؛ انگیزهی اینکه بچهشیعهها برای خوشپوشبودن، نیازی به تهیهی جنس خارجی نداشته باشند. دخترم هم با مسئلهی کاری ما کنار آمده و به این سبک زندگی عادت کرده است. به نظر من اینکه بعضی مادرها میگویند بچهها اجازهی کار نمیدهند، تا حد زیادی به عادتی بستگی دارد که از ابتدا شکل میگیرد. دختر من در این چهار سال، همیشه با من بوده است. گاهی همسرم منزل هستند و بچهها پیش ایشان میمانند. سیدعلی چهارماهه است و او را هر ساعت یکبار، برای شیرخوردن میآورند. برای همهی کارها برنامهریزی داریم. البته همسرم خیلی مشغله دارند و بچهها بیشتر اوقات - از هفت صبح تا دوونیم بعدازظهر که کارگاه هستیم - پیش خودمان هستند. همسر و پدرم، خیلی از ما حمایت میکنند و علاقه دارند که پیشرفت کنیم. من علاقه ندارم در امور کاریام برای آقایان دردسر درست کنم و همسرم، تنها گاهی زحمت کارهایی مثل پست را میکشند. * حضور بچهها در کارگاه، مانع انجام کارتان نمیشود؟ - طبیعیست که همهی بچهها سراغ مادرشان میآیند و گاهی دوست دارند با وسایل کار بازی کنند. من معمولاً سر کوثر را گرم و با او مدارا میکنم. الآن هم تا من خیاطی را شروع میکنم، او قیچی میآورد و شروع به بریدن الگو میکند. پسرم هنوز کوچک است. البته اگر فاصلهی سنی بچهها یکی - دو سال بیشتر بود، شاید بیشتر در کار جامیافتادم؛ اما من طرفدار فرزندآوری هستم و به این فاصله راضی نبودم. اگر کار بخواهد به خانواده ضربهای بزند، کنار میگذارمش. * تا به حال پیش آمده است که از شروع این کار خسته و پشیمان شوید و به هر دلیلی، بخواهید تعطیلش کنید؟ گاهی برایمان موقعیتهای سختی پیش میآید؛ چه در رابطه با مشتریان و چه مسائل مالی؛ اما با مادرم، مدام تکرار میکنیم که چیزی برای ازدستدادن نداریم و حتی اگر شکست بخوریم، نهایتاً برایمان تجربهای تازه بوده است. من در مواقع خستگی و فشار کاری، چند روزی به خود استراحت میدهم یا سراغ چیز دیگری میروم؛ اما بعد از سه - چهار روز، دلم برای کار تنگ میشود و هیچوقت نخواستهام کنارش بگذارم. در همین ایام عید که فشار کار بالا بود و اصرار نمایشگاههای مختلف و تحویل کارهای متعدد داشتیم، دو روز بعد از استراحت به همسرم گفتم که حالا باید سراغ طراحی کالکشن تابستان بروم. | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 112 |