تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,337 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,290 |
مسمومیت بارداری (پرهی اکلامپسی) | ||
پیام زن | ||
مقاله 17، دوره 28، اردیبهشت (323)، اردیبهشت 1398، صفحه 68-69 | ||
نوع مقاله: پزشکی | ||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22081/mow.2019.67305 | ||
تاریخ دریافت: 02 مهر 1398، تاریخ پذیرش: 02 مهر 1398 | ||
اصل مقاله | ||
الهام سلمانی حدود ساعت پنجوربع بعدازظهر است. آمبولانس یک خانم باردار را که تشنج کرده است، به بیمارستان میآورد. با خانم همتی، بیمار را از پرسنل اورژانس تحویل میگیریم و با برانکارد، به اتاق معاینه میرویم. بیمار ۲۶ساله است و بارداری اول اوست. سردرد شدیدی داشته، همراه خواهرش به درمانگاه مراجعه کرده و در آنجا تشنج کرده است. فشارخون او، ۱۷۰_۱۸۰ بوده است. بیمار حدود یک هفته قبل، افزایش وزن ناگهانی همراه ورم شدید دست و پا داشته و به هیچ مرکزی برای معاینه مراجعه نکرده است. او سابقهی تشنج و بیماری قبلی ندارد؛ اما وزنش زیاد است. از بیمار میپرسم: «چند روز است سردرد داری؟» هوشیار است و بیحال. جواب سؤالاتم را نمیدهد. لبش سخت تکان میخورد. به مانیتور قلب جنین و مانیتور فشار خون وصل میشود. فشار خون ۱۶۰را نشان میدهد. به همراه بیمار میگوییم که تشکیل پرونده بدهد. خبر داده است که همسر خواهرش بیاید و این کار را انجام دهد. همکارم مدارک بارداری را تحویل میگیرد و سن بارداری را محاسبه میکند؛ حدود ۳۶هفته. سریع دوتا رگ میگیرم و آزمایش پرهی اکلامپسی، یا همان مسمومیت بارداری را برای آزمایشگاه میفرستم. پره اکلامپسی در بارداری اول رخ میدهد و این احتمال کم است که کسی در بارداری اول دچار نشود و در بارداری دوم مبتلا گردد. فشار خون بالا علت اصلی آن است؛ چون مانع رساندن اکسیژن به جنین میشود. تماس میگیرم و از مسئول آزمایشگاه، درخواست میکنم که بدون پرونده، آزمایش را انجام دهند. دکتر بالای سر بیمار است. ضربان قلب جنین، بیش از حد طبیعیست. به دستور دکتر، بیمار بدون تشکیل پرونده جهت سزارین به اتاق عمل منتقل میشود. به اتاق عمل و دکتر اطفال اطلاع میدهیم. وسایل بیمار را به خواهرش میدهم و او که مسمومیت بارداری را میشنود، میپرسد: «چرا اینطور شده؟ مگه چی خورده؟» در همین حین، همسرش از راه میرسد. نگران حال بیمار است و از سردردهای چند روز اخیر همسرش میگوید. با شنیدن اینکه همسرش تشنج کرده، عصبی و نگران شده است. دستهایش را پشت کمرش گرفته است و مدام به پشت لباسش میمالد. از حال جنین میپرسد. میگویم: «ضربان قلبش زیاد است و باید سریع سزارین شود.» برای توضیح میدهم که همسرش بیتوجه به فشار خون و افزایش وزن و ورم بدنش بوده و الآن که سردرد گرفته، مراجعه کرده است. دستانش را که جلو میآورد تا مدارک را تحویل بگیرد، میبینم دستانش روغنی و سیاه است. در تصورم، مردی را میبینم که تعویض روغنی دارد، روغن ماشین عوض میکرده و خبر تشنج همسرش را شنیده و سریع به بیمارستان آمده است. او برای تشکیل پرونده میرود. خواهر بیمار مدام میخندد. دکتر از خندیدن همراه، عصبانی میشود و میگوید: «الآن چه وقت خنده است؟» او میگوید که میخواهد به خواهرش انرژی مثبت بدهد! بیمار با برانکارد به اتاق عمل تحویل داده میشود. قبل از عمل طبق تجویز پزشک، دارو تزریق میشود تا فشار خون پایین بیاید. بیحسی از کمر زده میشود و ساعت یکربع به شش عصر، نوزادش طی عمل سزارین به دنیا میآید. دکتر اطفال، نوزاد را معاینه میکند. او مشکل تنفسی دارد و همراه با خرخر و ناله نفس میکشد. دکتر دستور انتقال نوزاد به مرکزی را میدهد که مراقبت ویژهی نوزادان داشته باشند. بعد از رگگیری از نوزاد، با سوپروایزر تماس میگیریم تا هماهنگی اعزام نوزاد انجام شود. فشار خون مادر طی عمل ۱۶۰بوده است. جواب آزمایش را پیگیری میکنیم. بیمار دفع پروتئین 3 +دارد. جراحی تمام شده است و به دستور دکتر، مادر باید به ccu منتقل شود. پزشکی که عمل سزارین را انجام داده است، با دکتر قلب تماس میگیرد تا برای معاینهی بیمار حاضر شود. بیرون سالن همسر و خواهر بیمار مضطرب نشستهاند تا او از اتاق عمل بیرون بیاید. آنها پیگیر حال بیمار و نوزاد میشوند. میگویم که عمل خوبی بوده است؛ اما حال فعلی بیمار مساعد نیست و باید به ccu منتقل شود. از تنفس نوزاد میگویم و اینکه باید همراه او به بیمارستان دیگر بروند و تشکیل پرونده بدهند. شوهر بیمار حال خوبی ندارد و نگران همسر و فرزندش است. دکتر از اتاق بیرون میآید. من همراهان بیمار را نشانش میدهم. دکتر از پره اکلامپسی میگوید و درنهایت توضیح میدهد که این همان مسمومیت بارداریست و مهمترین عاملش، فشار خون بالاست که منجر به تشنج شده است. او به همراهان میگوید: «خدا را شکر کنید که فقط تشنج کرده است؛ چون ما شاهد بودهایم که بیماران مشابه، به خونریزی مغزی و اختلال قلبی و کلیوی هم دچار شدهاند.» دکتر از آنان میپرسد که دکترش که و چرا سردردها و اینهمه ورم دست و پا را جدی نگرفته است؟ خواهر بیمار میگوید که همیشه سردرد داشته است! چون وزنش زیاد بود و سنگین، برایش سخت بود و پیگیر دکتررفتن نمیشد. دکتر که بهخاطر خندههای قبل از عمل و جدینگرفتن علائم خطر، دل پری از خواهر بیمار دارد، با تندی جواب میدهد: «الآن باردار بوده و باید همهی علائم را جدی میگرفته است!» در هر صورت خطر رفع شده و نوزاد هم از نظر مغزی آسیب ندیده است؛ چیزی که ممکن است در این موارد اتفاق بیفتد. فقط بهخاطر کمبود اکسیژن تنفسش مشکل دارد که باید بستری شود. الهام سلمانی | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 112 |