تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,325 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,283 |
جوجهی سرما خورده | ||
سنجاقک | ||
مقاله 8، دوره 16، تیر مسلسل172-1398، تیر 1398، صفحه 16-17 | ||
نوع مقاله: داستان | ||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22081/sn.2019.67465 | ||
تاریخ دریافت: 11 آبان 1398، تاریخ پذیرش: 11 آبان 1398 | ||
اصل مقاله | ||
لاله جعفری مامانشترمرغ، به جوجهاش گفت: «آهای جوجهی سرماخورده! من برم بیرون علف بیارم. سوپ بپزم. بخوری، حالت خوب بشه. بشین خونه، دنبالم نیا!» جوجهی سرماخورده گفت: «چشم!» مامان رفت؛ امّا یک ذرّه که رفت، صدای هاپیشتهی عطسه شنید. برگشت و جوجهاش را پشت سرش دید. مامان گفت: «تو بودی عطسه کردی؟ چرا دنبالم اومدی؟ تو سرما خوردی. بدو خونه، الآن میام!» جوجه گفت: «چشم!» و برگشت خانه. امّا یکدفعه غررررومب صدایی آمد و خانه روشن شد. جوجه ترسید. دوید از خانه بیرون و داد زد: «مامان کمک!» مامان، جوجه را بُرد زیر درخت تا خیس نشود و گفت: «بگو زود چی شد!» جوجه گفت: «یه هیولا اومد. خیلی سفید بود. چه صدایی داشت! خیلی بلند بود!» مامان گفت: «نترس عزیزم! من پیشتم.» یکهو دوباره غرررومب صدا آمد. جوجه لای پرهای مامانش قایم شد و گفت: «همین بود. پیدام کرده. بگو نیاد... بگو بره خونهش!» مامان گفت: «باشه، ولی کوش؟ کجا قایم شد؟» جوجه سرش را از لای پرهای مامان درآورد و گفت: «من که ندیدم!» یکهو از آن بالا غرررومب صداهه آمد و همهجا روشن شد. جوجه گفت: «خودشه... پیداش شد. رفته بالای درخت.» مامان، جوجهاش را بوسید و گفت: «اون که هیولا نبود جوجهجونم! رعدوبرق بود.» جوجه گفت: «رعدوبرق، دندونِ تیزی داره؟ چنگولم داره؟» مامان گفت: «نه، نداره. رعدوبرق فقط یه عالمه بارون داره.» یکهو شُرشُر از آسمان باران بارید. مامان گفت: «ایناهاش، اینم باروناش!» و هاپیشته عطسه کرد. مامان تندی علفهای زیر درخت را کَند و گفت: «بدو بریم خونه که منم سرما خوردم!» جوجه گفت: «نه نه نه! صبر کن رعدوبرق بیاد! میخوام ببینمش.» | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 71 |