تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,408 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,361 |
آنتی سیل | ||
سلام بچه ها | ||
مقاله 17، دوره 30، تیر (352)، تیر 1398، صفحه 24-25 | ||
نوع مقاله: گزارش | ||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22081/hk.2019.67632 | ||
تاریخ دریافت: 26 آبان 1398، تاریخ پذیرش: 26 آبان 1398 | ||
اصل مقاله | ||
تمدن ایرانی فاطمهسادات خادمی رانندهی تاکسی اگرچه آنطور که انتظار میرفت رانندگی نمیکرد؛ اما شنوندهی خوبی بود. آدمهای این دوره را که میشناسید، حتی حوصلهی خودشان را هم ندارند؛ اما رانندهی تاکسی شنوندهی خوبی بود؛ وسط حرفم نمیپرید و فقط گوش میداد. از سفر مزخرفی که با اتوبوس داشتم، گفتم و اینکه مسافرت با آن از بدترین چیزهاست؛ اما بدتر از آن لرزشی است که اتوبوس را به گوشی روی سایلنت شبیه میکند که مدام زنگ میخورد. - البته اگر صندلیهایش را جور دیگری طراحی میکردند شاید از تلخیهای سفر کم میشد. هر چند این چیزها اصل موضوع را عوض نمیکند؛ اما آدم خوشحال میشود اگر از چیزهای خوب احتمالیِ قضیهای حرف بزند. خود من مثلاً همیشه میخواستم به دورترین جاهایی که میشود، سفر کنم؛ و حالا، آن بینهایت دوری که دربارهاش رؤیابافی میکردم شیراز است. وقتی دیدم وسعم از شیراز دورتر نمیرود- این را جیبم تعیین کرد- با خودم گفتم شیراز هم که بد نیست؛ در واقع اصلاً بد نیست. خیلیها کیلومترها راه را از آنطرف دنیا میکوبند میآیند تا شیراز و آثار باستانیاش را ببینند. برای رضایتمندی در این موضوع، فقط کافی است فکر کنم یک جایی توی اروپا زندگی میکردهام. حالا این دورترین جای ممکنی است که میشد برایش چمدان بست! آن مرد را ندیدید؟ باید برایش میایستادید. برای شما دست تکان میداد. به نظر خسته میآمد. من اگر رانندهی تاکسی بودم آدمهای خسته را در الویت قرار میدادم. به هر حال آنها خستهاند و ایستادن در انتظار تاکسی یا اتوبوس برایشان از بدترین چیزهاست. خدا را شکر من یکی هیچوقت تا به حال برای آمدن تاکسیای زیاد منتظر نماندم؛ حتی معتقدم از شانس بود که جلوی پایم ترمز زدید. هر چند این روزها مسافر هم کم شده. آدمها ترجیح میدهند تا سیل خانههایشان را نبرده ازشان بیرون نیایند. اتوبوسها هم خالی بودند. مردم از اینجور چیزها میترسند؛ البته من هم میترسم؛ اما از اینجا یکراست میروم تخت جمشید. یک جورهایی انتخاب بین بد و بدتر است. تقریباً نصف انتخابهای زندگیام همینطوری بودند؛ اما اگر قرار است تخت جمشید سیل را مهار کند، فکر نکنم چیز بدی دربارهاش وجود داشته باشد، یعنی نمیتوان گفت تخت جمشید گزینهی بدی است. با مسئول کانالها که حرف میزدم، البته از طریق اینستا- به خیال خودم میخواستم با پرسوجو امنترین مکان شیراز را پیدا کنم. مثل وقتهایی که زلزله میآمد و میدویدیم توی چهارچوب در- مردک میگفت از طریق کانالهای دفع سیلاب که دههی ۸۰ و ۹۰ بیشتر از هزار و دویست مترش لایروبی شده، خطر سیل از بیخ گوش تخت جمشید گذشته، البته بیشتر از این چیزی نگفت و حسابی ناامیدم کرد. حالا خدا را شکر حتی سیل هم این مجموعهی جهانی را تهدید نمیکند. یعنی هر چند تَرَکهای نقش رستم در حال باز شدن هستند؛ اما این در اصلِ قضیه توفیری ندارد. - من همین بغل پیاده میشوم! لطف کردید آقا! راننده تا وقتی که بحث کرایه وسط کشیده نشده بود، شنوندهی خوبی بود؛ اما حتی صبورترین رانندهها هم سر کرایه و اینجور چیزها جوشی میشوند و میزنند به سیم آخر. من هم کم نیاوردم و با اینکه حلقم خشک شده بود با آخرین نفسی که برایم مانده بود دادی کشیدم و بیشتر از چیزی که حقش بود پول کرایه ندادم. همهی اینها خُلقَم را تنگ میکرد؛ اما باز هم برای دیدن تخت جمشیدی که سیل هم نمیتوانست از پا درش بیاورد مشتاق بودم، حتی دلم میخواست بروم آنجا و یکبار دیگر سیل بیاید تا با چشمهای خودم ببینم این کانالهای زیرزمینی چهطور کار میکنند. بالأخره تجربههای شخصی به گفتههای دیگران ترجیح دارد. | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 80 |