
تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,408 |
تعداد مقالات | 34,617 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,341,306 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,871,549 |
خُب، دیگه وقت خوابه! | ||
سنجاقک | ||
مقاله 5، دوره 16، شهریور مسلسل174-1398، شهریور 1398، صفحه 10-11 | ||
نوع مقاله: داستان | ||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22081/sn.2019.67918 | ||
تاریخ دریافت: 24 آذر 1398، تاریخ پذیرش: 24 آذر 1398 | ||
اصل مقاله | ||
خُب، دیگه وقت خوابه! زهرا زرگر مامان از آشپزخانه بیرون آمد. به دخترکوچولو گفت: «خُب، دیگه وقت خوابه!» دخترکوچولو گفت: «امّا من نمیخوام بخوابم.» بابا روزنامهاش را پایین آورد و گفت: «خُب، دیگه وقت خوابه!» دخترکوچولو گفت: «امّا من میخوام بیدار باشم.» مجری تلویزیون گفت: «خب دیگه وقت خوابه!» دخترکوچولو گفت: «امّا من سرحالم.» کبوتری که لبهی پنجره نشسته بود، به سمت لانهاش روی شاخهی درخت پرواز کرد و گفت: «خُب، دیگه وقت خوابه!» دخترکوچولو گفت: «امّا من میخوام بازی کنم.» ماه توی آسمان خمیازهای کشید و گفت: «خُب، دیگه وقت خوابه!» دخترکوچولو گفت: «شما بخوابید... من حالا حالاها بیدارم.» ماه توی آسمان یک تکّه ابر را روی خودش کشید، چشمهایش را بست و گفت: «پس شب بخیر!» کبوتر روی شاخهی درخت، سرش را توی پرهایش بُرد و گفت: «پس شب بخیر!» مجری تلویزیون خمیازهی بزرگی کشید و گفت: «پس شب بخیر!» بابا عینکش را درآورد، روزنامه را تا کرد و گفت: «پس شب بخیر!» مامان چراغها را خاموش کرد و گفت: «پس شب بخیر!» امّا دخترکوچولو جوابی نداد؛ چون زودتر از همه خوابش برده بود. | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 85 |