تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,321 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,272 |
به خیلیها حسودی کردهام | ||
سلام بچه ها | ||
مقاله 10، دوره 30، مرداد (353)، مرداد 1398، صفحه 18-19 | ||
نوع مقاله: گفت و گو | ||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22081/hk.2019.67934 | ||
تاریخ دریافت: 24 آذر 1398، تاریخ پذیرش: 24 آذر 1398 | ||
اصل مقاله | ||
به خیلیها حسودی کردهام (گفتوگو با یک نوجوان جوشکار) مصاحبه کننده: سارا بهمنی آدرس محل کار «میثم» را از یکی از دوستان گرفتم. به آدرس که رفتم، راستهای از مغازههای جوشکاری بود. میثم پسری نسبتاً قدبلند و لاغر بود. داخل مغازهها را زیرچشمی نگاه کردم تا بالأخره به میثم رسیدم. جلو مغازه ایستادم و نگاهش کردم. دستکش به دست داشت و میلههای بلند و احتمالاً سنگین را جابهجا میکرد. تا حدودی قصهی زندگیاش را میدانستم. از چشم کسی به او نگاه کردم که میشناسدش. پسری که شغلهای مختلفی داشته و آخرین کارش جوشکاری است. استادکارش را هم زیر نظر گرفتم و تقریباً با میثم خوب برخورد میکرد. آهنها را به یکدیگر جوش میدادند و جرقههای آتش میپرید. صدای معروف جوشکاری بلند شد. احساس کردم رشتههایی را از مغزم بیرون میکشند! بعد از تمام شدن سروصداها، آقامیثم را صدا زدم. چهکار میکنید؟ آهنها را جوش میدهیم. از شغل جوشکاری راضی هستی؟ نه، خیلی باید مواظب بود. کار سختی است. این همه کار! چرا جوشکاری را انتخاب کردی؟ جاهای دیگر راهم نمیدادند. اینجا هم گفتند این کار به درد من نمیخورد؛ اما خودم اصرار کردم. چندبار آمدم و رفتم تا قبول کردند. میخواستم یک شغل ثابت خوب داشته باشم. چرا جاهای دیگر قبولت نمیکردند؟ به خاطر شغلهای قبلیام بهم شک داشتند و کسی هم معرفم نبود. چه شغلهایی داشتی؟ دستفروشی و نانخشکی. چرا در همان شغلها نماندی؟ (خندهاش میگیرد) فکر نکنم در هیچ شغلی بمانم. من دنبال شغلی هستم که پول زیادی داشته باشد، ولی در هیچ شغلی که تا به حال رفتهام پول خوبی نداشته است. درآمد جوشکاری چهطور است؟ از صبح تا شب کار میکنم. بد نیست. در جوشکاری از چه ابزارهایی استفاده میشود؟ دستکش، دلر، فشارسنج، ماسک و... کار جوشکاری را یاد گرفتهای؟ چند ماهی بیشتر نیست که میآیم. میتوانم یاد بگیرم. به هر کسی که میگویم جوشکارم خیلی بهتر برخورد میکند تا کارهای قبلیام. سختیِ کار جوشکاری چیست؟ خب! خیلی سروصدا دارد. چشم هم آسیب میبیند. اگر بتوانم در این شغل بمانم و خودم استاد شوم خیلی خوب میشود. چرا نمیخواهی در این شغل بمانی؟ خیلی باید مواظب بود و مهارت داشت. نمیدانم بتوانم. رفتار صاحبکارت با تو چگونه است؟ خیلی خوب هستند. از زندگی من خبر دارند و به من اعتماد کردهاند. بیشتر وقتها برایم چیزی میخرند. از زندگیات برای ما هم میگویی؟ چی بگویم؟ زندگی خوبی ندارم. پدرم فوت شده است و دوتا برادر کوچک دارم. همیشه دعا میکنم زودتر بزرگ شوند. مدرسه رفتهای؟ بله، نصفه رها کردهام. خواندن و نوشتنم خوب است. دوست داشتی درس و مدرسه را ادامه بدهی؟ اگر پولدار بودم جز درس خواندن کار دیگری نداشتم؛ اما الآن اصلاً به مدرسه فکر نمیکنم. فقط تو کار میکنی؟ مادرم هم در خانه کار میکند. دوست صمیمی داری؟ نه، با همه سلاموعلیک دارم. دردسرهای شغلهای قبلیات بیشتر بود یا جوشکاری؟ راستش به شغلهای قبل عادت کرده بودم. برای من آسانتر بودند. من هیچوقت بیکار نبودهام. از این شغل هم بروم باید حتماً یک کاری پیدا کنم. این کار خوبیهایی هم دارد؛ اما برای من سنگین است. (دستش را به کمرش میزند) به شغلهای قبلیام بیشتر میخورم، گیج شدهام. آرزویی هم داری؟ (سرش را پایین میاندازد) هیچکسی بیآرزو نیست؛ پول زیاد. اگر پول زیاد داشتی، چهکار میکردی؟ اول از همه یک جای خوب خانه میخریدم. (میخندد) یخچال را پر میکردم. برادرهایت بزرگ شوند سر چه کاری میروند؟ نمیدانم، ولی در یک شغل باید بمانند. از زندگیات راضی هستی؟ خدا را شکر! فقط پول ندارم؛ وگرنه خوب است. در کارت زرنگ هستی؟ سعی میکنم خوب کار کنم. در کارهای قبلیام به نظر خودم زرنگتر بودهام. دو نفر بودیم که نان خشک جمع میکردیم و خیلی کارمان خوب بود. شاید بروم همان کار؛ اما تنهایی. دونفری خوب نیست. خاطرهای از نان خشکفروشی نداری؟ نه، فقط به دقت میدیدم شاید طلا پیدا کنم. اگر جایی طلا پیدا کنی برمیداری؟ چون همیشه به دنبال طلا هستم، به احتمال زیاد بردارم، ولی اگر پول باشد بر نمیدارم. چرا پول را بر نمیداری؛ اما طلا را بر میداری؟ خیلی به این چیزها فکر کردهام. پول شاید برای کسی باشد که خانهاش را فروخته است. خب! شاید طلا هم برای کسی باشد که بیمار است و برای درمان میخواهد بفروشد. نمیدانم، باید در موقعیتش تصمیم گرفت. چی شد از شغلهای دیگرت بیرون آمدی؟ من ثابت نیستم. تا ببینم شغلم درآمدش کم است یا کسی میخواهد ازم کار زیاد بکشد بیرون میآیم، ولی حتماً سر کار دیگری میروم. از کار کردن خسته نشدهای؟ کار خوب با حقوق خوب را دوست دارم. تنبل نیستم. پولهایت را برای خودت هم پسانداز میکنی؟ نه، همه را به مادرم میدهم. تا به حال به کسی حسودی کردهای؟ بله، خیلیها. دوست داری جای چه کسی باشی؟ مثلاً پسر همین صاحبکارم. چرا؟ زندگی خوبی دارد. درسش را دارد میخواند. الآن هم زمان امتحانهایش هست. گاهی مغازه میآید. شاید بعد از امتحانهایش هم بیاید مغازه کار را یاد بگیرد. پیش پدرش کار یاد میگیرد، درسش را هم دارد میخواند. *** به پسر صاحبکار میثم فکر میکنم. اینکه اگر بداند کسی میخواهد به جایش باشد چه حسی خواهد داشت. اینکه او میخواهد جای چه کسی باشد و چرخهی جای کسی بودن تا کجا ادامه پیدا میکند. چه جایی بهتر از جای خودمان. کاش نظرم را به میثم میگفتم. میگفتم با انتخاب شغل جوشکاری بعد از شغلهای سابقش خیلی تصمیم بزرگی گرفته است. اگر همین جوشکاری را محکم بچسبد، حتی میتواند از خیلیها که بهشان حسودی کرده است جلو بزند. کاش میگفتم اگر تلاش کند... | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 82 |